#خنده بر لب میزنم تا کس نداند دردم را #شعر #فارسی #دری #افغانستان #ایران #تاجکستان #عکسنوشته #دلنوشته #دکلمه
#futsalwc #afghanistan #afgnistanfutsal #watan #وطنم #افغانستان #تیم_ملی #Afghanistan
Everyone has a story, everyone has been through something that has changed them. So, never judge a person by the chapter you walked in.
دکلمه شعر
خواستم تا که بگویم به تو اصل سخنم
ولی افسوس نچرخید زبان در دهنم
خواستم تا که بگویم به تو ... اما هربار
لرزه انداخت نگاهت به تمام بدنم
آه آخر تو کجا و من ناکام کجا
تو که پروانه شدی ، پیله ی من شد کفنم
تو چو خورشید درخشنده نمایانی و من
شمع خاموشم و صد آبله دارم به تنم
آنکه چون سرو و سپیدار بلند است تویی
اینکه چون بید خزان دیده خمیدست منم
چشم های تو چو دریاست من رود شدم
بلکه یک روز دل خویش به دریا بزنم
حتم دارم که فقط جاذبه ی عشق تو بود
علت آمدن و فلسفه ی زیستنم
آه بی عشق یقینا همه دنیا هیچ است
آه بی تو ، منم و ،سایه ام و ، پیرهنم
شانه ات امنترین جای جهان است آری
کاش می شد آغوش تو یک شب وطنم
کاش می شد به تو بی پرده بگویم ... اما
حیف صد حیف نچرخید زبان در دهنم
#سیدمحمدفاضل_اکبری
Mujtaba Khavari
#نگاهشیرین
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
👤شهریار
#نگاهشیرین
#دکلمه