
26/01/2025
کتاب مشترک دیگری از نشر تاک و کافه شصت: «شب بیستاره»، نوشتهی «روستا باختری» به کوشش محمدحسین محمدی
«شب بیستاره»،
داستانی است از خشونت و بیرحمی و ترس و التهاب.
شب بیستاره، قصهیی است از مرگ و بدنامی،
و عشقی که در میان مرگ و خشونت،
و بیرحمی و التهاب میروید.
روزنامهی انیس، دوشنبه، ۵ سنبلهی ۱۳۴۶
اوایل شب، هنگامی که تازه مژههای ویس سنگینی کرده بود، ناگهان صدایی به گوشش خورد؛ صدای ترقترق پلههای چوبی. مثل اینکه کسی میخواست بیآن که سروصدایی ایجاد کند، از پلهها بالا بیاید.
ویس با تعجب تکانی به خودش داد و چشمهای خوابآلودهاش را کاملاً باز کرد. نگاهی به ساعت انداخت. ساعت درست ده بعد از ظهر بود. البته از شب چیزی نگذشته بود. ولی برای مزرعهی دورافتادهی آقای کروکس، ساعت ده دیروقت بود. این صدا از چه کسی میتوانست باشد. مطمئناً مزرعهداران آقای کروکس نبودند.
چون هیچ وقت آنها این طور از پلهها بالا نمیآمدند. از آن گذشته، این ساعت، وقتی نبود که مزاحم ویس بشوند.
ویس گوش فرا داد. نه، از نوکران آقای کروکس هم صدایی نمیآمد. مسلماً امشب، خواب را بر قمار زدن و آواز خواندن ترجیح داده بودند.
لینک خرید:
https://cafe60media.se/butik #!/products/shab