Ariana Media

Ariana Media Aryana Media ICT&CCTV Services
(1)

خبر شوکه کننده 😱😱😱 یک افسر سابق سازمان سیا، به نام رامیرز، ادعا می‌کند که موجودات فرازمینی خزنده از دیرباز در میان انسان...
09/11/2024

خبر شوکه کننده 😱😱😱
یک افسر سابق سازمان سیا، به نام رامیرز، ادعا می‌کند که موجودات فرازمینی خزنده از دیرباز در میان انسان‌ها زندگی کرده و به مراکز قدرت نفوذ کرده‌اند. او می‌گوید این موجودات می‌توانند ظاهر خود را تغییر دهند و به شکل انسان در میان مردم باشند، اما وقتی انرژی‌شان کاهش می‌یابد، به شکل واقعی خود بازمی‌گردند. به گفته‌ی او، این خزندگان حتی تغییراتی در DNA انسان ایجاد کرده‌اند تا نژاد بشری را بهبود بخشند.

رامیرز همچنین باور دارد که این موجودات فرازمینی، رخدادهای مهم جهانی را زیر نظر دارند و در تصمیم‌گیری‌های بزرگ دخالت می‌کنند. او پیش‌بینی می‌کند که در سال ۲۰۲۷ حقیقت حضور این موجودات برای همگان آشکار خواهد شد. به همین دلیل، به گفته او، دولت آمریکا باید مردم را برای پذیرش این واقعیت آماده کند، زیرا با آشکار شدن این واقعیت، دوره‌ی جدیدی برای انسان‌ها آغاز خواهد شد و ممکن است اسرار پنهانی مثل حادثه رازول نیز فاش شوند.

هرچند این ادعاها تاکنون بی‌مدرک بوده و جدی گرفته نشده‌اند، رامیرز باور دارد که سال ۲۰۲۷ این راز بزرگ را برملا خواهد کرد و مردم از حضور دیرینه موجودات فضایی در کنار خود آگاه خواهند شد.

داستان خیلی آموزندهروزی، دو دزد به نام‌های فرید و فرهاد تصمیم گرفتند شبانه وارد خانه‌ای شوند و از آن دزدی کنند. آنها بعد...
09/11/2024

داستان خیلی آموزنده
روزی، دو دزد به نام‌های فرید و فرهاد تصمیم گرفتند شبانه وارد خانه‌ای شوند و از آن دزدی کنند. آنها بعد از برنامه‌ریزی دقیق، شبانه به خانه‌ای بزرگ و مجلل رفتند و پس از جست‌وجو، مقدار زیادی طلا، پول، و اشیای قیمتی پیدا کردند. آنها از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختند و سریع همه چیز را در کیسه‌ای ریختند.

وقتی که آماده‌ی خروج از خانه شدند، ناگهان متوجه شدند که یک ماشین پلیس در نزدیکی خانه در حال عبور است. فرید با اضطراب به فرهاد گفت: "بیا زودتر از اینجا برویم، شاید متوجه ما نشوند!" اما فرهاد که کمی نگران‌تر شده بود، به سمت در پشتی حرکت کرد و از آنجا خارج شدند.

آنها به باغی رسیدند که پر از درخت و گل بود و سعی کردند خود را در میان درخت‌ها پنهان کنند. اما پلیس به خاطر صدای خش خش آنها مشکوک شد و آرام به سمت باغ آمد. فرید و فرهاد که فکر می‌کردند با پنهان شدن می‌توانند فرار کنند، بی‌خبر از آن بودند که پلیس در حال جست‌وجوی باغ است. در نهایت، پلیس موفق شد آنها را پیدا و دستگیر کند.

بعد از دستگیری، پلیس از آنها پرسید: "چرا دست به دزدی زده‌اید؟" فرید و فرهاد که حالا پشیمان بودند، گفتند: "ما فکر می‌کردیم با دزدی به پول و ثروت می‌رسیم و زندگی‌مان بهتر می‌شود." اما یکی از افسران پلیس به آنها گفت: "ثروت و خوشبختی با دزدی به دست نمی‌آید. تنها راه موفقیت، تلاش و کار صادقانه است. شما می‌توانید با کار و زحمت به هر چیزی که می‌خواهید برسید، اما با دزدی، چیزی جز پشیمانی و شرمساری نصیب‌تان نخواهد شد."

این داستان به ما یادآوری می‌کند که راه درست و صادقانه همیشه بهترین راه است و حرص و طمع می‌تواند عواقب تلخی به همراه داشته باشد.

تا آخر بخوانید واقعا عالی استدر یک دهکده کوچک، پدری فقیر به نام رحیم با سه فرزندش زندگی می‌کرد. همسرش، لیلا، چند سال پیش...
04/11/2024

تا آخر بخوانید واقعا عالی است
در یک دهکده کوچک، پدری فقیر به نام رحیم با سه فرزندش زندگی می‌کرد. همسرش، لیلا، چند سال پیش بر اثر بیماری فوت کرده بود و رحیم باید به تنهایی از فرزندانش نگهداری می‌کرد.

هر روز، رحیم به مزرعه می‌رفت تا کار کند و در پایان روز، با دستانی خسته ولی قلبی پر از عشق به خانه برمی‌گشت. بچه‌ها، علی، سارا و مهدی، همیشه منتظر پدرشان بودند تا برایشان از مادرشان بگوید.

یک روز، وقتی رحیم به خانه برگشت، بچه‌ها با گل‌های وحشی در حیاط نشسته بودند و یاد مادرشان را زنده کرده بودند. رحیم، با دیدن این صحنه، احساس کرد که عشق لیلا همیشه در قلب آن‌ها خواهد بود.

از آن روز به بعد، آن‌ها تصمیم گرفتند هر هفته یک روز را به یاد لیلا بگذرانند و با هم در کنار دریاچه‌ی نزدیک دهکده به یاد او گل بچینند. این کار نه تنها آن‌ها را به هم نزدیک‌تر کرد بلکه یاد مادرشان را نیز زنده نگه داشت.

تا آخر بخوانید خیلی عالی استروزی روزگاری در روستایی در افغانستان، خانواده‌ای به نام کریمی زندگی می‌کردند. این خانواده مت...
04/11/2024

تا آخر بخوانید خیلی عالی است

روزی روزگاری در روستایی در افغانستان، خانواده‌ای به نام کریمی زندگی می‌کردند. این خانواده متشکل از پدر، مادر و سه فرزند بود و به سختی از راه کشاورزی و دامداری زندگی خود را می‌گذراندند. پدر خانواده، حاجی کریم، مردی مهربان و فداکار بود که همیشه به فرزندانش می‌گفت: "در زندگی، سختی‌ها راهی برای آموختن و رشد کردن هستند. اگر تلاش کنی و با ایمان باشی، روزی به نتیجه می‌رسی."

روزی، حاجی کریم متوجه شد که زمین‌های کشاورزی آنها نیاز به کود و آبیاری بیشتری دارند تا محصولات بهتری تولید کنند. اما برای خرید کود و تجهیزات، پول کافی نداشتند. حاجی کریم تصمیم گرفت تا از همسایه‌اش، حاجی رحیم، پول قرض بگیرد و به مرور بازگرداند. حاجی رحیم مردی ثروتمند اما مغرور بود که به دیگران کمتر کمک می‌کرد و در برابر درخواست حاجی کریم گفت: "این پول را به تو می‌دهم، اما اگر تا فصل برداشت برنگردانی، همه زمین‌هایت مال من می‌شود."

حاجی کریم با سختی قبول کرد و به خانه بازگشت. با آن پول، کود و آب بیشتری برای محصولات فراهم کرد و با فرزندانش شبانه‌روز به کار پرداختند. فصل برداشت فرا رسید و محصولات با برکت زیادی رویید. حاجی کریم توانست با فروش محصولات، پول قرض را برگرداند و بخشی از آن را برای زمستان ذخیره کند.

اما آنچه که در این میان اتفاق افتاد، درس بزرگی برای حاجی رحیم بود. او دید که چگونه حاجی کریم با سخت‌کوشی و ایمان به خدا، توانست در شرایط سخت هم موفق شود و خانواده‌اش را نجات دهد. از آن روز به بعد، حاجی رحیم نیز تصمیم گرفت که به دیگران کمک کند و متوجه شد که ثروت واقعی، در دست و دل‌باز بودن و کمک به دیگران است، نه در انباشت مال.

این داستان به ما یادآوری می‌کند که ایمان، سخت‌کوشی و بخشندگی، بزرگترین ثروت‌هایی هستند که می‌توانند یک خانواده و جامعه را به سوی سعادت هدایت کنند.

نابغه ها فقط چهار تفاوت را پیدا کرده می‌توانند
04/11/2024

نابغه ها فقط چهار تفاوت را پیدا کرده می‌توانند

02/11/2024

خبر عاجل
دوستانیکه از جزییات انفجار در کابل خبر دارند لطفاً کمنت کنید

یک روز یک ماهی‌گیر به دریا رفت و پس از ساعت‌ها تلاش یک ماهی عجیب به تورش افتاد. ماهی‌ای که سرش شبیه خر و تنش مثل ماهی بو...
30/10/2024

یک روز یک ماهی‌گیر به دریا رفت و پس از ساعت‌ها تلاش یک ماهی عجیب به تورش افتاد. ماهی‌ای که سرش شبیه خر و تنش مثل ماهی بود!

ماهی‌گیر که هیچ‌وقت چنین چیزی ندیده بود، با دقت به ماهی نگاه کرد و با خودش گفت: "این چه نوع موجودی است؟"

مردم دهکده وقتی آن ماهی عجیب را دیدند، شروع به حدس و گمان کردند. یکی می‌گفت این ماهی جادویی است و دیگران می‌گفتند شاید نشانه‌ای از تغییرات دریا باشد. اما پیرمردی در آنجا به ماهی‌گیر گفت: "بهتر است این ماهی را به دریا برگردانی. شاید رمز و رازی در این موجود نهفته باشد که ما از آن بی‌خبر هستیم."

ماهی‌گیر با تردید به نصیحت پیرمرد گوش کرد و ماهی را به دریا بازگرداند. از آن روز به بعد، هرگاه به دریا می‌رفت، ماهی‌های بیشتری از گذشته به تورش می‌افتادند. گویا دریا به احترام کار او، هر بار او را با سخاوت بیشتری پذیرا می‌شد.

به افتخار پدر تا آخر بخوانید و به افتخار پدر خورد را منشن کنید در گوشه‌ای از افغانستان، پدری فقیر زندگی می‌کرد که با تما...
30/10/2024

به افتخار پدر تا آخر بخوانید و به افتخار پدر خورد را منشن کنید
در گوشه‌ای از افغانستان، پدری فقیر زندگی می‌کرد که با تمام وجودش برای خوشبختی دو فرزندش، یک پسر و یک دختر، تلاش می‌کرد. او لباس‌های کهنه و پاره‌ای به تن داشت، اما همیشه تلاش می‌کرد تا بهترین‌ها را برای فرزندانش فراهم کند. با تمام فقر و نداری، هر سال با زحمت زیاد برایشان لباس‌های نو و کیف مدرسه می‌خرید، تا در میان دیگر کودکان، با لبخند و غرور به مدرسه بروند.

این پدر مغرور هرگز اجازه نمی‌داد فرزندانش طعم سختی و فقر را حس کنند. هر شب خسته از کار بازمی‌گشت، اما وقتی چهره شاد و خندان فرزندانش را می‌دید، خستگی از تنش بیرون می‌رفت. روزها می‌گذشت و این پدر، با وجود تمام مشکلات، با غرور و عشق، زندگی سخت خود را به دوش می‌کشید.

اما هیچ‌کس نمی‌دانست که این پدر شب‌ها در تنهایی خود، اشک‌هایش را از دید فرزندانش پنهان می‌کرد. او همه چیز را تحمل می‌کرد تا فرزندانش در روشنایی امید و شادی زندگی کنند، حتی اگر خودش در سایه درد و فقر زندگی می‌کرد.

تا آخر بخوانید در یک صبح روشن، پدری فقیر با دو فرزندش، پسر و دختر، با لبخند و شادمانی به سمت مدرسه می‌رفتند. پدر لباس‌ها...
30/10/2024

تا آخر بخوانید
در یک صبح روشن، پدری فقیر با دو فرزندش، پسر و دختر، با لبخند و شادمانی به سمت مدرسه می‌رفتند. پدر لباس‌های کهنه و پاره به تن داشت، اما چهره‌اش پر از غرور بود. فرزندانش با لباس‌های نو و کوله‌های مدرسه، دست در دست پدر، با امید و هیجان قدم برمی‌داشتند.

پدر در سکوت، به آرزوهای بزرگی فکر می‌کرد که برای آینده فرزندانش داشت. هر چند خودش در زندگی سختی‌های زیادی کشیده بود، اما دلش پر از امید بود که این کودکان روزی به انسان‌های موفق تبدیل شوند.

آنها با لبخند و امید راهی مدرسه شدند؛ پدر در دلش دعا می‌کرد و فرزندانش با اشتیاق رؤیای فردا را در سر می‌پروراندند.

29/10/2024

یکجای یا مکانی را نام بگیرید که دخترا بدون آرایش برود؟

🔥هوش دار تا آخر بخوانید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید 🔥روزی پسری جوان با پدر فقیرش زندگی می‌کرد. پدر پیر بود و دست‌ها...
26/10/2024

🔥هوش دار تا آخر بخوانید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید 🔥

روزی پسری جوان با پدر فقیرش زندگی می‌کرد. پدر پیر بود و دست‌هایش از کارهای سخت و روزهای طاقت‌فرسا پینه بسته بود. آن‌ها زندگی ساده‌ای داشتند و بیشتر وقت‌ها نان شب‌شان به سختی فراهم می‌شد.

یک روز، پدر از پسرش خواست تا به او در کارها کمک کند. اما پسر که آرزوهای بزرگی در سر داشت، گفت: "پدر، چرا باید به تو کمک کنم؟ من می‌خواهم زندگی بهتری داشته باشم و به چیزی فراتر از این زندگی ساده برسم."

پدر با لبخندی آرام گفت: "پسرم، اگر امروز برای چیزهای کوچک تلاش نکنی، فردا نمی‌توانی چیزهای بزرگ به دست بیاوری. زندگی از همین سختی‌های کوچک ساخته می‌شود."

پسر که دلش از سخنان پدر نرم شده بود، تصمیم گرفت تا به او کمک کند. با گذشت زمان، او درس‌های بزرگی از پدرش آموخت؛ درس‌هایی درباره صبر، تلاش و ارزش واقعی زندگی. سال‌ها بعد، پسر به آرزوهایش رسید، اما هرگز روزهایی که کنار پدر کار می‌کرد را فراموش نکرد، چرا که همان روزها بود که او را به انسانی بزرگ و قدرشناس تبدیل کرد.

پند داستان این است که گاهی، چیزهای به ظاهر کوچک، همان

تا آخر بخوانید یک روز مردی پیش حکیمی رفت و گفت: "حکیم جان، مردم خیلی پشت سر من زخم زبان می‌زنند. نمی‌دانم چه کنم!"حکیم ل...
26/10/2024

تا آخر بخوانید
یک روز مردی پیش حکیمی رفت و گفت: "حکیم جان، مردم خیلی پشت سر من زخم زبان می‌زنند. نمی‌دانم چه کنم!"
حکیم لبخندی زد و گفت: "مگر عسل نخورده‌ای؟"
مرد با تعجب گفت: "چرا، اما این چه ربطی دارد؟"
حکیم گفت: "چون اگر عسل بخوری، به قدری دهانت شیرین می‌شود که وقتی مردم زخم زبان می‌زنند، خودت می‌توانی از طعم شیرین حرف‌هایشان لذت ببری!"

در کمنت یک بنویسید عکس به ویدیو تبدیل می‌شود
26/10/2024

در کمنت یک بنویسید عکس به ویدیو تبدیل می‌شود

عکس اصلی ملأ نصرالدین از نگاه هوش مصنوعی
26/10/2024

عکس اصلی ملأ نصرالدین از نگاه هوش مصنوعی

یک جمله زیبا به پدر جانت بنویس
25/10/2024

یک جمله زیبا به پدر جانت بنویس

باد معده یا گوز زمانی تولید می‌شود که هوای بلعیده‌شده یا گازهایی که در جریان هضم غذا در معده و روده تولید می‌شوند، از طر...
24/10/2024

باد معده یا گوز زمانی تولید می‌شود که هوای بلعیده‌شده یا گازهایی که در جریان هضم غذا در معده و روده تولید می‌شوند، از طریق مقعد خارج شوند. گازهای معده از منابع مختلفی تولید می‌شوند:

1. بلعیدن هوا: زمانی که ما غذا می‌خوریم یا می‌نوشیم، مقداری هوا همراه غذا بلعیده می‌شود. این هوا به مرور در معده و روده‌ها تجمع می‌کند و به شکل باد معده از بدن خارج می‌شود.

2. هضم غذا: وقتی غذاهایی مثل حبوبات، غلات، کلم، بروکلی و برخی سبزیجات در بدن هضم می‌شوند، باکتری‌های موجود در روده بزرگ این مواد را تجزیه می‌کنند. این فرآیند گازهایی مانند نیتروژن، هیدروژن، متان و دی‌اکسید کربن تولید می‌کند.

3. عدم تحمل لاکتوز یا برخی مواد غذایی: بعضی افراد وقتی لبنیات یا غذاهای خاصی را مصرف می‌کنند، به علت عدم توانایی در هضم این مواد، گاز بیشتری در بدنشان تولید می‌شود.

4. تخمیر باکتریایی: غذاهای هضم نشده که به روده بزرگ می‌رسند، توسط باکتری‌ها تخمیر می‌شوند و گاز تولید می‌کنند.

باد معده یک پدیده طبیعی است که به بدن کمک می‌کند تا گازهای اضافی را از سیستم گوارشی خارج کند.

22/10/2024

مشهورترین چهره افغانستان را نام ببرید ؟

Adresse

Paderborn Straße
Dortmund
44143

Benachrichtigungen

Lassen Sie sich von uns eine E-Mail senden und seien Sie der erste der Neuigkeiten und Aktionen von Ariana Media erfährt. Ihre E-Mail-Adresse wird nicht für andere Zwecke verwendet und Sie können sich jederzeit abmelden.

Service Kontaktieren

Nachricht an Ariana Media senden:

Videos

Teilen

Medienfirmen in der Nähe


Andere Social Media-Agentur in Dortmund

Alles Anzeigen