National Leadership of Afghanistan

National Leadership of Afghanistan هدایت ملی افغانستان از دیدگاه‌ها و نظرات سازنده در راستای ساختن جامعه سالم و آزاد استقبال می‌‌کند.

06/17/2024
04/16/2024

مگر خون انسان ها با هم فرق دارد؟
در مدت شش ماه یک شهر با جمعیت دو میلیونی کاملا به ویرانه مبدل شده و بیش از یکصد هزار انسان در یک منطقه کوچک مثل غزه سلاخی شدند، که از جمع سلاخی شده ها بیش از سیزده هزار تن آن کودک می باشد. متاسفانه در برابر این جنایت تمامی سردمداران کشور های که خود را حامی دیموکراسی و حقوق انسان می نامند، سکوت اختیار نموده و هنوز هم میگویند که در غزه نسل کشی جریان ندارد.
اما وقتی ایران یک حملهٔ نمایشی را در کشور آدم کشان غزه انجام داد، همه در رهگیری موشکها و پهپاد های ایرانی بسیج شده و اکنون با اعلام حمایت ناتانیاهو را تشویق برای حمله به ایران می کنند.

فرق بین خون یک انسان اسرائیلی و فلسطینی و ایرانی و مسلمان و یهودی و مسیحی، بودای و گاو پرست و انسان بیدین و لایک در چه است؟ و چرا فرق می گذارند؟

هزاره نام قومی خاصی نیست و این نام برگرفته از مناطقی است که این قوم هزاران سال در آن زندگی داشته است.محمدی شاری ✍️نویسند...
04/15/2024

هزاره نام قومی خاصی نیست و این نام برگرفته از مناطقی است که این قوم هزاران سال در آن زندگی داشته است.

محمدی شاری ✍️
نویسنده در واکاوی واژه «هزاره»، یاد آوری می‌کند که عنوان هزاره به تنهایی نمی‌تواند بیان هویت یک قوم باشد و در هزاره پژوهشی باید به جغرافیا، زبان، دین، آداب و رسوم، آثار باستانی و تمام نمادهای فرهنگی این مردم توجه کرد و همه‌ی این نشانه‌ها را مانند تکه‌های یک پازل در کنار هم چید تا هویت جامعی از این مردم پدیدار شود، چیزی که تا الان صورت نگرفته است و نویسنده با این رویکرد جامع، ضمن ردّ احتمالات دیگر، دو احتمال را در شناخت اصطلاح «هزاره» نزدیک به صواب می‌داند:

1- «هزاره» که عنوان نامِ قوم بامی، زابلی و آریانی است؛ ریشه و اشاره نژادی ندارد بلکه نام سرزمینی است که مردمان ساکن آن به نام سرزمین خود مشهور شده‌اند، و عنوان این قوم از نام سرزمین‌شان گرفته شده است. زیرا در متون بومی و باستانی مانند «اَوِستا» و نویشته‌های شخصیت‌های پیشینی مانند ابن الفقیه همدانی، سراج جوزجانی در طبقات ناصری از این منطقه به سبب وجود چشمه‌سارهای فراوان به عنوان سرزمین «هزار چشمه»، و به دلیل داشتن اسپ‌های بسیار به عنوان «هزار اسپ» نام برده شده است. بنابراین، هزاره و هزاره‌جات به معنای «مجموعه انسان‌های هزاره» نیست، بلکه به معنای جایی است که رودها، مکان‌ها، کوه‌ها و اسپ‌های هزاری دارد.

2. احتمال دوم این است که «هزاره» همان «آزره» است و آزره عنوان مذهبیِ مردمان بامی، زابلی، غوری، بلخی و... است و این اصطلاح ربطی به عدد هزار ندارد. آزره از دو بخش «آزر» و «هـ»ی نسبت ترکیب شده و به معنای آتش‌پرست و منسوب به آتش است و این احتمال با آداب و رسوم و فرهنگ این مردم و پیشینه‌ی تاریخی این سرزمین کاملاً هم‌خوانی دارد. بنابراین، اگر نام قومی این مردم «هزاره» باشد، نام سرزمین است که به باشندگان آن سرایت کرده است. این نام یاد آور نام‌های هویت آفرین «هزار چشمه» و «هزار اسب» است. اگر «آزره» باشد منسوب به دیانت نیاکان است که هویت دینی اجداد شان محفوظ مانده است.

هویت، به معنای شناخت و دلبستگی به داشته‌های خود، جامعه و جهان است. هویت دارای عناصری مانند سرزمین، تمدن، دین، مذهب، تاریخ، فرهنگ، زبان، آداب رسوم و تبار است. بیشترین عناصر هویت، اکتسابی است. قرآن نیز هویت را اکتسابی می‌داند «ان لیس للیس انسان الا ما سعی»، و جدیدترین نظریه‌ی جامعه‌سناختی هویت، نظریه‌ی گفتمان هویت نیز هویت را اکسابی می‌داند، من هم با اکسابی بودن هویت باور دارم.

براساس بررسی عینیت سازه‌های هویتی هزاره‌ها من بر این باورم که هزاره‌ها از زمان‌های فراتاریخی تا کنون در مرکز ایران باستان مانند بامیان، بلخ و سیستان تاریخی (ستستان: از غزنه تا زابل ایران) زندگی می‌کنند، جای‌جای زیسب‌بوم هزارگی شناسنامه‌ی باستانی دارد، مانند تمدن سنگی بامیان، سمنگان، جاغوری و… وجود قلعه‌ها و آثار باستانی مانند قلعه فریدون، قلعه هژیر پسر گودرز وزیر کی‌کاووس در هژیرستان غزنه، تخت رستم‌سمنگان و…

آداب و رسوم و فرهنگ هزار‌ه‌ها به گونه‌ی شگفت‌انگیزی رابطه‌ی این- همانی با فرهنگ_ایران_استان و اوستا دارد، من در کتاب غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، جلد نخست حدود هفتاد مورد از رسم‌های هزاره‌ها را با ریگ‌ویدا و اوستا، مطالعه کرده‌ام.

تمدن هزارگی، همان تمدن آریایی است، اگر تمدن بامیان و هویت اصلی پیکره‌های بامیان و تندیس‌های کشف شده از هده جلال آباد، دره کرک، غزنی و بامیان و… مطالعه شود، شباهت چهره‌ی هزارگی و پیکره‌ها، نگاره‌های بامیان و… نشان از یک‌سانی ایران باستان و هزاره‌ها حکایت دارد. پیکره‌های بزرگ و کوچک بامیان، تندیس بودا نیست، بلکه پیکره‌های مهر و آناهیتا است که نیاکان هزاره، آن را به شکل خودشان طرحی و ساخته‌اند. در بامیان سه پیکره‌ی بزرگ بوده که دو تای آن، تندیس زن است، یکی خنگ‌بد (که در ادبیات شفاهی به نام شمامه معروف است) و دیگری «نسرم» است، که به شکل خوابیده بوده و هزار پا درازی داشته است، زن بودن تندیس‌ها و نقاشی‌های مهر و آناهیتا در رواق تندیس‌ها نشان می‌دهد که این پیکره‌ها، ربطی به بودیزم و بودا ندارد.

چهره‌ی مردمان ایران باستان و خراسان و سیستان تاریخی را در منابع تاریخی با ویژگی «نه به سیاهی حبشیان و زنگیان، به به سفیدی و اشقری روس‌ها و رومی‌ها، نه به دمامه‌ی اهل چین و نه به غلظ ترکان» معرفی کرده‌اند، یعنی چهره‌ی میانه. البته چهره، متاثر از عوامل مختلفی مانند تغذیه، اقلیم، ازدواج و… است و تک عاملی نیست.

« ريگ_بيد » یا ریگ ودا، کتاب مقدس ودايي در سرچشمة رود « سرسوتي » (به تعبير ريگ بيد) و رود هرخوتي(به تعبير اوستا) يعني رود هيرمند کنوني -که از حصة نخست سروستان تاريخي و بهسود کنوني سرچشمه مي­گيرد- سروده شده است. کتاب مقدس زردشت يعني اوستا در کنارة رود_داييتي (بند_امير) سرچشمة رود بلخاب سروده شده است؛ فرکياني و درفش کاوياني از افتخارات نياکان همين مردم است؛ تمدن غوري مانند مسجد جامع هرات، منارهاي غور و هرات و... از آثار تمدني همين مردم است؛ و....

بنا بر آن که مرز غربي ائيران وئيجه و خراسان، طبسين (طبس انگور و خرما) و روستاي قفص دزداب بلوچستان است؛ ايران باستاني سرزمين کيانيان و خراسان زادگاه اصلي هزاره است. هزاره ­ها به دليل جنگ­ هاي سنتي که در چند جبهه داشته؛ بسياري از مناطق را از دست داده­ اند؛ اما همين سرزمين هاي باقي مانده و فرهنگ و زبان و مذهب شان مويد آن است که هزاره­ ها همان مردم زابلستان قديمند که در جاي خود به اثبات رسيده است.

ديدگاه­ هايی گوناگون در هزاره شناسي؛ مطرح شده که هيچ کدام به اندازه نظر بالا، از اتقان و انسجام برخوردار نيست که اکنون مجال بررسي اين ديدگاه ها نيست. اما اين نکته قابل تاکيد است که تاريخ گذشتة هيچ قومي چندان روشن نيست و بايد آن را با اجتهاد در تاريخ کشف کرد. برخي از ديدگاه هاي مطرح شده مانند مغولي بودن هزاره ها کاملا بي پايه و بلکه طراحي شده است تا صاحبان اصلي اين تمدن را بيگانه معرفي کنند. بر هيچ خردمند تاریخ پژوه پوشيده نيست که هزاره ها مسؤول ديدگاه هاي روس ها و انگريزها نيست که از گودره تاريخ ما رد شده اما خود را صاحب نظر دانسته اند! هزاره ها آن قدر تاريخ و گذشتة روشن دارد که آثار فلخر باستانی باميان و بلخ و هژيرستان و شهر ضحاک و جاغوري و درة غوربند و کاپيسا و بست و گوزگانان و تالقان عليا و سفلي و..... نشانگر آن است. هزاره ها نه گم شده اند و نه مجهول الهويت اند؛ بل که بزرگ ترين و فاخرترين تمدن بشري را پايه گذاري کرده اند.

جغرافياي تاریخی و تبار هزاره

هزاره­ ها مردم بومي « هنيره »، « اَئيران وئيجه »، « زابلستان »، «غرجستان »، « غور » و يا « غورستان » اند که امروزه بخش کوچک آن به نام « هزاره­ جات » و هزارستان ياد مي­ شود. در هزاره ­جات کنوني آثار تاريخي دوره ­هاي پيشدادي، کياني، ورازگانی، شاري و غوري فراوان وجود دارد که نشان­گر زيست محيط بوميان هزارگي اين سرزمين است.

هزاره­ ها از نسل آريان هوشنگ پيشدادي بامياني اند، که سلسله­ ي پيشداديان نياي بزرگ هزاره اند که پاي­ تخت شان در باميان بوده است. تنديس­ هاي « سرخ­بُد » و « خِنگ بُد » باميان يادگار دوره­ي پيشدادي هزاره و تنديس شاهزاده پيشدادي و معشوقة « ريو شاري » اوست! « شهر ضحاک »، يکي از شاهان پيشدادي هزاره هم اکنون نيز در باميکان (باميان) قرار دارد.

سلسله دوم شاهان هزاره، سلسله کيانيان است که از اعقاب پيشدادي­انند و « بلخ بامي » را پاي­تخت شان قرار دادند! قلعة « هژير بن گودرز وزير کي­کاووس » در هژيرستان (دايه و فولاد) قرار دارد و « شهر فرود » يا همان « ناي لامان زابلستان » در جاغوري قرار دارد؛ شاران و شيران غرجستان؛ ورازبندگ­ ها يا ورازها و يا برازها؛ سلسله هاي شنسباني؛ آل کرت؛ صفاريان، غوريان، و.... از پيشينيان هزاره اند.

اقوام باستاني « کيان »، « هژير »، « پولاد »، « پيشن »، « رامين »، « سام »، « نوذر » و..... هم اکنون نيز در ميان هزاره­­ ها موجودند. یکی از بقاياي اقوام باستاني قوم پولاد است که در سراسر هزاره­ جات پراکنده ­اند و قوم دايه و پولاد از همين ­ها هستند و امير پولاد غوري که با پنج هزار مرد جنگي يکي از رهبران اصلي قيام سياه جامگان خراساني است از همين مردم است! براز بنده غرجستاني نيز که به خون خواهي سياه جامگان بر ضد دستگاه عباسي قيام کرد؛ هزاره ی غرجستاني از احفاد « ورازها » است و « ورازگان » نيز يادآور ياد و نام ورازها است. اقوام مهم خراساني مانند برمکيان، نوبختيان، پولاديان، ريوشاريان، و.... نيز موجو است که بقاياي برمکيان هم اکنون نيز در « سروستان » تاريخي که يکي از ولايت­هاي بزرگ غرجستان بوده است؛ يعني « بهسود » زخمي امروزه؛ زندگي مي­کنند. ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي که به عقيدهٔ شيعه سومين نائب خاص امام غائب بوده و در سال 326 وفات کرده؛ از نوبختيان هزاره است که در بين النهرين مهاجرت کرده بوده است.

زبان هزاره­ ها

زبان هزاره­ها؛ بازمانده زبان اوستايي است که بيشترين هم خوانی ساختاري، آوايي، واژگاني و لهجه اي را با « اوستا » دارد، و هيچ لهجة ديگري اين اصالت را ندارد که در جاي ديگر اين مطلب را نوشته­ام. نويسندة آگاه و محقق، متخصص و مصحح متون كهن پارسي، جناب نجيب مايل هروي مي­نويسد: « مهم­ترين و بارزترين گونه­هاي فارسي در افغانستان عبارت­اند از: « هروي »، « كابلي »، « هزاره­اي ». گونة هزاره­اي از اصيل ترين و كهن ترين خصيصه ­هاي مربوط به زبان فارسي برخوردار است، به طوري كه خصيصه­ هاي معمول در گونه ­هاي فارسي سدة چهارم و پنجم مانند فعل مركب به جاي فعل بسيط، حروف، قيود، ادات تنبيه قديم، كاربرد فعل­هاي پيشوندي قديم، تكرارهاي فعلي، ضميرهاي قديم و ابدال­هاي قابل توجه در گونة مزبور رواج تام دارد و بررسي اين گونة فارسي افغانستان پيش از آن كه مهجور و غريب شود به خاطر بررسي­هاي تاريخي زبان فارسي و حل معظلات متون كهن و ديرينة فارسي از امور فوري و ضروري عصر ما است ».(مايل هروي، کيهان فرهنگي، 1364)
#هزاره #آزره #هزارستان #غرجستان #غوریان #غوری #غورستان #غور #جاغوری #بربرستان #زابلستان #سیستان #کابلستان #خراسان #بربرستان #باختری #کیانیان #پیشدادیان #زابلیان #آریان #باختر #صفاریان #دری #پارسی

پیروزی از آن این رهبران و این مردم هستند، نه از رهبران بی عزت ما که در ترکیه جمع هستندhttps://www.bbc.com/persian/articl...
04/13/2024

پیروزی از آن این رهبران و این مردم هستند، نه از رهبران بی عزت ما که در ترکیه جمع هستند

https://www.bbc.com/persian/articles/cpvg934

سه تن از پسران هنیه به نام‌های حازم، امیر و محمد که در غزه مانده بودند همراه فرزندان خود عازم دیدار با بستگان خود در اردوگاه پناهندگان ساحل در غرب غزه بودند که هدف حم....

واعظ زاده و آیت الله وندی  و فاشیست چه کسی است؟با وجود آیت الله العظمی فیاض و ایت الله سیستانی اگر کسی از این آیت الله ب...
04/06/2024

واعظ زاده و آیت الله وندی و فاشیست چه کسی است؟

با وجود آیت الله العظمی فیاض و ایت الله سیستانی اگر کسی از این آیت الله بیدین وندی تقلید می کند، تمام واجبات دینی و شرعی آن باطل است.

این مطلب رازهای نا گفتۀ صلصال:
رازهای ناگفتۀ صلصال
ترسیم حقایقی که هنوز هم در نمودار وحشت، اختناق و سانسور به زنجیر کشیده می‌شود
نمازی که برای شیطان خوانده شد
یکشنبه 22 آبان 1390 03:51 ب.ظ نویسنده: صلصال صلصال
نویسنده: ذولفقار "علی"
بعد از مرگ آیت الله تقدسی یکی از علمای بزرگ و برجستۀ اهل تشیع در افغانستان عده ای از افراد با اجتماعات مخفیانه و جلساتی سری کوشش نمودند تا اهرم قدرت مذهبی را محصور به دایرۀ تیم کاری خود نمایند و به نوعی تلاش نمایند تا مشروعیت مرجعیت مذهبی را در انحصار خود در آورده و آنرا بصورت طبیعی به نفع خویش کسب نمایند تا در حقیقت هم بعد از وفات آیت الله تقدسی بتوانند نیازهای اعتقادی مردم را برآورده سازند و هم این مرجعیت را منحصر به تیم سیاسی خود نمایند و به عبارتی دیگر از این مذهب به نفع اهداف فاشیستی و آزمندی های سیاسی خود کار گیرند. بازیگران این درامۀ مذهبی را عمدتا رهبران سیاسی و مذهبی هزاره تشکیل می دهد. محمد محقق در رأس این پروژه سعی مساعی به خرچ داد تا بعد از درگذشت آیت الله تقدسی زمینه های ورود آیت الله صالحی مدرس که معاونیت شورای علمای شیعه افغانستان را نیز بر عهده دارد را فراهم ساخته و از او حمایت نماید اما به دلایل متعدد از جمله افشای ارتباطات نامشروع آیت الله صالحی با زنان فاحشه و انتشار صدای ثبت شدۀ او با این زنان مخصوصا خانم مریم احمدی در میان جامعه باعث گشت تا آقای محقق بدنبال بدیل دیگری که چهرۀ آرام تر و تازه تری داشته باشد بگردد. این جستجو زیاد به درازا نمی کشد و اقای محقق؛ آیت الله واعظ زاده بهسودی و در کنارش آیت االله صالحی را به خانه خود دعوت نموده و برای ایجاد یک فاز جدید مذهبی جلسات مداومی برگزار می نماید.

در این جلسات چند موضوع در صدر امور کاری قرار می گیرد. این تیم کوشش می نماید با تنگ تر ساختن صحنه برای سرشناسان سادات آنان را تضعیف نموده و به نوعی به حاکمیت اعتقادی و نفوذ مذهبی این طایفه در میان مردم هزاره پایان دهند. تغییر نام خاتم الانبیاء و تبدیل آن به مصلی شهید مزاری از دیگر اقدامات این تیم بوده است که تا حدودی از مجرای گروه حجاج (حاجی رمضان، حاجی خلیل، حاجی صفر، حاجی راسخ) توانستند لوحۀ پیامبر اسلام را به زیر افکنند و لوحۀ مصلی شهید مزاری را در این مکان نصب نمایند. جنجال های زیادی بوجود آمد و عملاً نزاع سید و هزاره بعنوان تراژیدی ترین واقعه در تاریخ تشیع افغانستان به ثبت رسید و کریم خلیلی و محمد محقق با تمام قوای خود نقطۀ آغازی بر مزاری پرستی در دشت برچی گذاشته و ترویج گر فرهنگی گردیدند که مذهبی جدید را بر اساس برداشت های نژادی بوجود آوردند.
موضوع دیگری که باید به آن اشاره نمود این است که در کنار دیگر موضوعات کع قبلا گفته شد این تیم به این شاخص مهم نیز اهتمام ورزیدند که باید در صدر مناسبت های مذهبی، مردمی، رسمی و تشریفاتی یکی از علماء مورد نظر خود را در صدر قرار دهند تا از اینرو بتوانند اهداف خویش را از طریق مذهب بر آورده سازند.
انتخاب شیخ واعظ زاده بهسودی برای تیم آقای محقق یک فرصت تازه ای بود تا از این راه بتوانند هم حریفان سیاسی خود را در شورای علمای شیعه که عموما منصاب بالایی در حکومت آقای کرزی داشتند منزوی سازند وهم در معادلات تقسیمات و سهم بندی های معمول در جامعه افغانستان که به مذاهب داده می شود بی نصیب نمانند.
عید سعید قربان 1390 فرصت خوبی برای این مانور محسوب می گردید بنابراین آقای محقق قبل از فرا رسیدن این عید ذهنیت سازی های فراوانی را ایجاد نمود و بسیاری از مردم هزاره ساده دل و پاک سرشت را بر علیه سادات و دیگر گروههای شیعی می شوراند. در این بحبوحه آیت الله صالحی و برخی هوادارانش بر اساس برخی اختلافاتی که بعدها میان آنان بوجود آمد عید را بصورت کاملا جداگانه و در تقابل با تیم آقای محقق در مسجد الزهرا در چند قدمی مصلی شهید مزاری برگزار نمود و جالب تر اینکه گروهی از سرشناسان سادات نیز در مسجد خاتم الانبیاء و درمجاورت این دو مکان جنجال برانگیز؛ نماز عید را برگزار نمودند.

خبر خوشآیت الله وندی به یک ابتکار جدید دست پیدا کرده است. ایشان ادبیات وطنی مثل پاو، چارک، خورد و سیر را شامل فقه شیعه ن...
04/05/2024

خبر خوش
آیت الله وندی به یک ابتکار جدید دست پیدا کرده است. ایشان ادبیات وطنی مثل پاو، چارک، خورد و سیر را شامل فقه شیعه نموده است.

ایشان می گوید از این اخوند ها کلفت کلیفت میخواند الان با این شاهکاری که من انجام دادم، بعد از همه می توانند کلفت را کلفت بخوانند.

من میگم بیشکت آیت الله زندی، زنده خو باشی با این خلاقیت و ابتکار

مزاری یک ازبیک زاده است و هزاره نمی باشدمزاری فرزند حاجی خداداد، فرزند مدد، فرزند میرقاری بردی و یا وردی است. میرقاری ور...
04/03/2024

مزاری یک ازبیک زاده است و هزاره نمی باشد

مزاری فرزند حاجی خداداد، فرزند مدد، فرزند میرقاری بردی و یا وردی است.
میرقاری وردی جد بزرگ مزاری قبل از روی کار آمدن عبدالرحمن جلاد از ازبکستان آواره شده و به سمت افغانستان مهاجرت می کند. او ابتدا در میمنه و بعد در قریه سرخ جوی ورس دایزنگی ساکن می شود.
میرقاری وردی در اصل سنی مذهب بوده و در دایزنگی در اثر جوِ محیط مذهب شیعه را اختیار می کند.
میرقاری چند سالی در دایزنگی زندگی می کرد که هزاره جات مورد تهاجم بیرحمانه عبدالرحمن قرار می گیرد و میرقاری بار دیگر از دایزنگی آواره شده و با خانواده به سمت بهسود میدان وردک رفته و از راه دره سیاه سنگ کوتل آجه گک بطرف بامیان فرار می کند. میرقاری به غیر از مدد جد مزاری، یک پسر به نام میرشاه و یک دختر به نام مینا نیز داشته است، که میرشاه توسط لشکر عبدالرحمن اسیر شده و دخترش مینا کشته می شود. خود میرقاری در مسیر راه بامیان در کوتل آجه گگ از سخره ای در دره ی کالو و در پای موری پرت شده و میمیرد.
مدد جد مزاری با مادرش به بامیان رفته و از آنجا مسافر دیار بلخ شدند و در یکی از دهات بلخ، یعنی در قریه نانوایی چهارکنت پناه می برد. از آنجا که شیعیان بلخ در یک انسجام نوع دوستانه مهاجرانی را که از ظلم عبدالرحمن به آنجا پناه می بردند، با آغوش باز از آنها استقبال می کردند، زمین داران و کسانی که مکنت مالی خوبی داشتند، هرکدام خانواده ای از مهاجرین هزاره جات را در منزل خود جای می دادند. مدد و مادرش را سیدی به نام سید اولیا به خانه خود می برد. سید اولیا یک خانه و چند جریب زمین را در اختیار مدد می گزارد تا در خانه ساکن شده و روی زمین کار کرده و زندگی خود را تأمین نماید. مدد بعدها زن می گیرد و دارای فرزندان زیاد می شود و خانواده اش به تول مدد در چهارکنت معروف می گردد که یکی از فرزندانش خداداد، پدر مزاری می باشد.

اگر غیر این کسی شجره نامه مزاری را داشته باشد، لطفا بنویسد

ترجمه فارسی متن نامه حضرت علی(ع) به مالک اشترقسمت سومچون کاری بر تو دشوار گردد و شبهه آمیز شود در آن کار به خدا و رسولش ...
04/03/2024

ترجمه فارسی متن نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر
قسمت سوم
چون کاری بر تو دشوار گردد و شبهه آمیز شود در آن کار به خدا و رسولش رجوع کن. زیرا خدای تعالی به قومی که دوستدار هدایتشان بود، گفته است: ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوالامر خویش فرمان برید و چون در امری اختلاف کردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید به خدا و پیامبر رجوع کنید.
رجوع به خدا، گرفتن محکمات کتاب اوست و رجوع به رسول، گرفتن سنت جامع اوست، سنتی که مسلمانان را گرد می آورد و پراکنده نمی سازد. و برای داوری در میان مردم، یکی از افراد رعیت را بگزین که در نزد تو برتر از دیگران بود. از آن کسان، که کارها بر او دشوار نمی آید و از عهده کار قضا بر می آید. مردی که مدعیان با ستیزه و لجاج، رای خود را بر او تحمیل نتوانند کرد و اگر مرتکب خطایی شد، بر آن اصرار نورزد و چون حقیقت را شناخت در گرایش به آن درنگ ننماید و نفسش به آزمندی متمایل نگردد و به اندک فهم، بی آنکه به عمق حقیقت رسد، بسنده نکند.
قاضی تو باید، از هر کس دیگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بیش از همه به دلیل متکی باشد و از مراجعه صاحبان دعوا کمتر از دیگران ملول شود و در کشف حقیقت، شکیباتر از همه باشد و چون حکم آشکار شد، قاطع رای دهد.
چرب زبانی و ستایش به خودپسندیش نکشاند. از تشویق و ترغیب دیگران به یکی از دو طرف دعوا متمایل نشود. چنین کسان اندک به دست آیند، پس داوری مردی چون او را نیکو تعهد کن و نیکو نگهدار. و در بذل مال به او، گشاده دستی به خرج ده تا گرفتاریش برطرف شود و نیازش به مردم نیفتد. و او را در نزد خود چنان منزلتی ده که نزدیکانت درباره او طمع نکنند و در نزد تو از آسیب دیگران در امان ماند.
در این کار، نیکو نظر کن که این دین در دست بدکاران اسیر است. از روی هوا و هوس در آن عمل می کنند و آن را وسیله طلب دنیا قرار داده اند.
در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستی با آن ها. و بی مشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به رای خود کار کردن و از دیگران مشورت نخواستن، گونه ای از ستم و خیانت است. کارگزاران شایسته را در میان گروهی بجوی که اهل تجربت و حیا هستند و از خاندان های صالح، آن ها که در اسلام سابقه ای دیرین دارند. اینان به اخلاق شایسته ترند و آبرویشان محفوظتر است و از طمعکاری بیشتر رویگردان اند و در عواقب کارها بیشتر می نگرند. در ارزاقشان بیفزای، زیرا فراوانی ارزاق، آنان را بر اصلاح خود نیرو دهد و از دست اندازی به مالی که در تصرف دارند، باز می دارد. و نیز برای آن ها حجت است، اگر فرمانت را مخالفت کنند یا در امانت تو خللی پدید آورند. پس در کارهایشان تفقد کن و کاوش نمای و جاسوسانی از مردم راستگوی و وفادار به خود بر آنان بگمار.
زیرا مراقبت نهانی تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق رعیت وامی دارد. و بنگر تا یاران کارگزارانت تو را به خیانت نیالایند. هر گاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان گواهی دادند، همین خبرها تو را بس بود. باید به سبب خیانتی که کرده تنش را به تنبیه بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی. سپس، خوار و ذلیلش سازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ تهمت را بر گردنش آویزی.
در کار خراج نیکو نظر کن، به گونه ای که به صلاح خراجگزاران باشد. زیرا صلاح کار خراج و خراجگزاران، صلاح کار دیگران است و دیگران حالشان نیکو نشود، مگر به نیکو شدن حال خراجگزاران، زیرا همه مردم روزی خوار خراج و خراجگزارانند .
ولی باید بیش از تحصیل خراج در اندیشه زمین باشی، زیرا خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین و هر که خراج طلبد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر اندکی. هرگاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیامدن باران یا دگرگون شدن زمین، چون در آب فرو رفتن آن یا بی آبی، شکایت نزد تو آوردند، از هزینه و رنجشان بکاه، آنقدر که امید می داری که کارشان را سامان دهد. و کاستن از خراج بر تو گران نیاید، زیرا اندوخته ای شود برای آبادانی بلاد تو و زیور حکومت تو باشد، که ستایش آن ها را به خود جلب کرده ای و سبب شادمانی دل تو گردد، که عدالت را در میانشان گسترده ای و به افزودن ارزاقشان و به آنچه در نزد ایشان اندوخته ای از آسایش خاطرشان و اعتمادشان به دادگری خود و مدارا در حق ایشان، برای خود تکیه گاهی استوار ساخته ای. چه بسا کارها پیش آید که اگر رفع مشکل را بر عهده آن ها گذاری، به خوشدلی به انجامش رسانند. زیرا چون بلاد آباد گردد، هر چه بر عهده مردمش نهی، انجام دهند که ویرانی زمین را تنگدستی مردم آن سبب شود و مردم زمانی تنگدست گردند که همت والیان، همه گردآوردن مال بود و به ماندن خود بر سر کار اطمینان نداشته باشند و از آنچه مایه عبرت است، سود برنگیرند.
سپس به دبیرانت نظر کن و بهترین آنان را بر کارهای خود بگمار و نامه هایی را که در آن تدبیرها و اسرار حکومتت آمده است، از جمع دبیران، به کسی اختصاص ده که به اخلاق از دیگران شایسته تر باشد. از آن گروه که اکرام تو سرمستش نسازد یا چنان دلیرش نکند که در مخالفت با تو، بر سر جمع سخن گوید و غفلتش سبب نشود که نامه های عاملانت را به تو نرساند یا در نوشتن پاسخ درست تو به آن ها درنگ روا دارد، یا در آنچه برای تو می ستاند یا از سوی تو می دهد، سهل انگاری کند، یا پیمانی را که به سود تو بسته، سست گرداند و از فسخ پیمانی که به زیان توست، ناتوان باشد. دبیر باید به پایگاه و مقام خویش در کارها آگاه باشد زیرا کسی که مقدار خویش را نداند، به طریق اولی، مقدار دیگران را نتواند شناخت. مباد که در گزینش آن ها بر فراست و اعتماد و حسن ظن خود تکیه کنی. زیرا مردان با ظاهر آرایی و نیکوخدمتی، خویشتن را در چشم والیان عزیز گردانند. ولی، در پس این ظاهر آراسته و خدمت نیکو، نه نشانی از نیکخواهی است و نه امانت.
دبیرانت را به کارهایی که برای حکام پیش از تو بر عهده داشته اند، بیازمای و از آن میان، بهترین آن ها را که در میان مردم اثری نیکوتر نهاده اند و به امانت چهره ای شناخته اند، اختیار کن. که اگر چنین کنی این کار دلیل نیکخواهی تو برای خداوند است و هم به آن کس که کار خود را بر عهده تو نهاده. بر سر هر کاری از کارهای خود از میان ایشان، رئیسی برگمار. کسی که بزرگی کار مقهورش نسازد و بسیاری آن ها سبب پراکندگی خاطرش نشود. اگر در دبیران تو عیبی یافته شود و تو از آن غفلت کرده باشی، تو را به آن بازخواست کنند.
اینک سفارش مرا در حق بازرگانان و پیشه وران بپذیر و درباره آن ها به کارگزارانت نیکو سفارش کن. خواه آن ها که بر یک جای مقیم اند و خواه آن ها که با سرمایه خویش این سو و آن سو سفر کنند و با دسترنج خود زندگی نمایند. زیرا این گروه، خود مایه های منافع اند و اسباب رفاه و آسودگی و به دست آورندگان آن از راه های دشوار و دور و خشکی و دریا و دشت ها و کوهساران و جاهایی که مردم در آن جاها گرد نیایند و جرات رفتن به آن جاها ننمایند. اینان مردمی مسالمت جوی اند که نه از فتنه گری هایشان بیمی است و نه از شر و فسادشان وحشتی. در کارشان نظر کن، خواه در حضرت تو باشند یا در شهرهای تو. با این همه بدان که بسیاری از ایشان را روشی ناشایسته است و حریص اند و بخیل. احتکار می کنند و به میل خود برای کالای خود بها می گذارند، با این کار به مردم زیان می رسانند و برای والیان هم مایه ننگ و عیب هستند.
ادامه دارد

ترجمه فارسی متن کامل نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر :قسمت دومبدان، که رعیت را صنف هایی است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح ن...
04/02/2024

ترجمه فارسی متن کامل نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر :
قسمت دوم

بدان، که رعیت را صنف هایی است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح نشود و از یکدیگر بی نیاز نباشند. صنفی از ایشان لشکرهای خدای اند و صنفی، دبیران خاص یا عام و صنفی قاضیان عدالت گسترند و صنفی، کارگزاران اند که باید در کار خود انصاف و مدارا را به کار دارند و صنفی جزیه دهندگان و خراج گزارانند، چه ذمی و چه مسلمان و صنفی بازرگانان اند و صنعتگران و صنفی فرودین که حاجتمندان و مستمندان باشند. هر یک را خداوند سهمی معین کرده و میزان آن را در کتاب خود و سنت پیامبرش(صلی الله علیه و آله)بیان فرموده و دستوری داده که در نزد ما نگهداری می شود.
اما لشکرها، به فرمان خدا دژهای استوار رعیت اند و زینت والیان. دین به آن ها عزت یابد و راه ها به آن ها امن گردد و کار رعیت جز به آن ها استقامت نپذیرد. و کار لشکر سامان نیابد، جز به خراجی که خداوند برای ایشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان آوردن کارهای خویش اعتماد کنند و نیازهایشان را برآورد. این دو صنف، برپای نمانند مگر به صنف سوم که قاضیان و کارگزاران و دبیران اند، اینان عقدها و معاهده ها را می بندند و منافع حکومت را گرد می آورند و در هر کار، چه خصوصی و چه عمومی، به آن ها متکی توان بود. و این ها که برشمردم، استوار نمانند مگر به بازرگانان و صنعتگران که گردهم می آیند و تا سودی حاصل کنند، بازارها را برپای می دارند و به کارهایی که دیگران در انجام دادن آن ها ناتوان اند امور رعیت را سامان می دهند. آن گاه، صنف فرودین، یعنی نیازمندان و مسکینان اند و سزاوار است که والی آنان را به بخشش خود بنوازد و یاریشان کند. در نزد خداوند، برای هر یک از این اصناف، گشایشی است. و هر یک را بر والی حقی است، آن قدر که حال او نیکو دارد و کارش را به صلاح آورد. و والی از عهده آنچه خدا بر او مقرر داشته، بر نیاید مگر، به کوشش و یاری خواستن از خدای و ملزم ساختن خویش به اجرای حق و شکیبایی ورزیدن در کارها، خواه بر او دشوار آید یا آسان نماید.
آنگاه از لشکریان خود آن را که در نظرت نیک خواه ترین آن ها به خدا و پیامبر او و امام توست، به کار برگمار. اینان باید پاکدامن ترین و شکیباترین افراد سپاه باشند، دیر خشمناک شوند و چون از آن ها پوزش خواهند، آرامش یابند. به ناتوانان، مهربان و بر زورمندان، سختگیر باشند. درشتیشان به ستم بر نینگیزد و نرمیشان برجای ننشاند. آنگاه به مردم صاحب حسب و خوشنام بپیوند، از خاندان های صالح که سابقه ای نیکو دارند و نیز پیوند خود با سلحشوران و دلیران و سخاوتمندان و جوانمردان استوار نمای، زیرا اینان مجموعه های کرم اند و شاخه های احسان و خوبی. آنگاه به کارهایشان آنچنان بپرداز که پدر و مادر به کار فرزند خویش می پردازند. اگر کاری کرده ای که سبب نیرومندی آن ها شده است، نباید در نظرت بزرگ آید و نیز نباید لطف و احسان تو در حق آنان هر چند خرد باشد، در نظرت اندک جلوه کند. زیرا لطف و احسان تو سبب می شود که نصیحت خود از تو دریغ ندارند و به تو حسن ظن یابند. نباید بدین بهانه، که به کارهای بزرگ می پردازی، از کارهای کوچکشان غافل مانی، زیرا الطاف کوچک را جایی است که از آن بهره مند می شوند و توجه به کارهای بزرگ را هم جایی است که از آن بی نیاز نخواهند بود.
باید برگزیده ترین سران سپاه تو، در نزد تو، کسی باشد که در بخشش به افراد سپاه قصور نورزد و به آنان یاری رساند و از مال خویش چندان بهره مندشان سازد که هزینه خود و خانواده شان را، که بر جای نهاده اند، کفایت کند، تا یکدل و یک رای روی به جهاد دشمن آورند، زیرا مهربانی تو به آن ها دل هایشان را به تو مهربان سازد. و باید که بهترین مایه شادمانی والیان برپای داشتن عدالت در بلاد باشد و پدید آمدن دوستی در میان افراد رعیت. و این دوستی پدید نیاید، مگر به سلامت دل هاشان. ونیکخواهی شان درست نبود، مگر آنگاه که برای کارهای خود بر گرد والیان خود باشند و بار دولت ایشان را بر دوش خویش سنگین نشمارند و از دیر کشیدن فرمانرواییشان ملول نشوند. پس امیدهایشان را نیک برآور و پیوسته به نیکیشان بستای و رنج هایی را که تحمل کرده اند، همواره بر زبان آر، زیرا یاد کردن از کارهای نیکشان، دلیران را برمی انگیزد و از کارماندگان را به کار ترغیب می کند. ان شاء الله. و همواره در نظر دار که هر یک در چه کاری تحمل رنجی کرده اند، تا رنجی را که یکی تحمل کرده به حساب دیگری نگذاری و کمتر از رنج و محنتی که تحمل کرده، پاداشش مده. شرف و بزرگی کسی تو را واندارد که رنج اندکش را بزرگ شمری و فرودستی کسی تو را واندارد که رنج بزرگش را خرد به حساب آوری.
ادامه دارد

بمناسبت شهادت امیر مئومنان علی ع متن کامل نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر به این شرح است:قسمت اولدقیق بخوانید که علی ع در ...
04/01/2024

بمناسبت شهادت امیر مئومنان علی ع

متن کامل نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر به این شرح است:
قسمت اول
دقیق بخوانید که علی ع در ۱۴۰۰ سال قبل چه دیدگاهی از حکومت داری نسبت به مردم داشته است

به نام خداوند بخشاینده مهربان
این فرمانی است از بنده خدا، علی امیرالمؤمنین به مالک بن حارث اشترنخعی در پیمانی که با او می نهد، هنگامی که او را فرمانروایی مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.
او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها و پیروی از هر چه در کتاب خود بدان فرمان داده، از واجبات و سنت هایی که کس به سعادت نرسد مگر به پیروی از آن ها، و به شقاوت نیفتد، مگر به انکار آن ها و ضایع گذاشتن آن ها. و باید که خدای سبحان را یاری نماید به دل و دست و زبان خود، که خدای جل اسمه، یاری کردن هر کس را که یاریش کند و عزیز داشتن هر کس را که عزیزش دارد بر عهده گرفته است و او را فرمان می دهد که زمام نفس خویش در برابر شهوت ها به دست گیرد و از سرکشی هایش باز دارد، زیرا نفس همواره به بدی فرمان دهد، مگر آنکه خداوند رحمت آورد.
ای مالک، بدان که تو را به بلادی فرستاده ام که پیش از تو دولت ها دیده، برخی دادگر و برخی ستمگر و مردم در کارهای تو به همان چشم می نگرند که تو در کارهای والیان پیش از خود می نگری و درباره تو همان گویند که تو درباره آن ها می گویی و نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جاری ساخته، توان شناخت.
باید بهترین اندوخته ها در نزد تو، اندوخته کار نیک باشد. پس زمام هواهای نفس خویش فروگیر و بر نفس خود، در آنچه برای او روا نیست، بخل بورز که بخل ورزیدن بر نفس، انصاف دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش می شمارد. مهربانی به رعیت و دوست داشتن آن ها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروهند یا هم کیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.
از آن ها خطاها سر خواهد زد و علت هایی عارضشان خواهد شد و به عمد یا خطا، لغزش هایی کنند، پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همان گونه که دوست داری که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد. زیرا تو برتر از آن ها هستی و آنکه تو را بر آن سرزمین ولایت داده، برتر از توست و خداوند برتر از کسی است که تو را ولایت داده است. ساختن کارشان را از تو خواسته و تو را به آن ها آزموده است.
ای مالک، خود را برای جنگ با خدا بسیج مکن که تو را در برابر خشم او توانی نیست و از عفو و بخشایش او هرگز بی نیاز نخواهی بود. هر گاه کسی را بخشودی، از کرده خود پشیمان مشو و هر گاه کسی را عقوبت نمودی، از کرده خود شادمان مباش.
هرگز به خشمی، که از آن، امکان رهایی هست، مشتاب و مگوی که مرا بر شما امیر ساخته اند و باید فرمان من اطاعت شود. زیرا، چنین پنداری سبب فساد دل و سستی دین و نزدیک شدن دگرگونی ها در نعمت هاست. هرگاه، از سلطه و قدرتی که در آن هستی در تو نخوتی یا غروری پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایی تواناست که تو را بر آن ها توانایی نیست. این نگریستن سرکشی تو را تسکین می دهد و تندی و سرافرازی را فرو می کاهد و خردی را که از تو گریخته است به تو باز می گرداند.
بپرهیز از این که خود را در عظمت با خدا برابر داری یا در کبریا و جبروت، خود را به او همانند سازی که خدا هر جباری را خوار کند و هر خودکامه ای را پست و بی مقدار سازد. هر چه خدا بر تو فریضه کرده است، ادا کن و درباره خواص خویشاوندانت و از افراد رعیت، هر کس را که دوستش می داری، انصاف را رعایت نمای که اگر نه چنین کنی، ستم کرده ای و هر که بر بندگان خدا ستم کند، افزون بر بندگان، خدا نیز خصم او بود. و خدا با هر که خصومت کند، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از این کار باز ایستد و توبه کند. هیچ چیز چون ستمکاری، نعمت خدا را دگرگون نکند و خشم خدا را برنینگیزد، زیرا خدا دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.
باید که محبوب ترین کارها در نزد تو، کارهایی باشد که با میانه روی سازگارتر بود و با عدالت دم سازتر و خشنودی رعیت را در پی داشته باشد زیرا خشم توده های مردم، خشنودی نزدیکان را زیر پای بسپرد و حال آن که، خشم نزدیکان اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز گردد.
خواص و نزدیکان کسانی هستند که به هنگام فراخی و آسایش بر دوش والی باری گران اند و چون حادثه ای پیش آید کمتر از هر کس به یاری اش برخیزند و خوش ندارند که به انصاف درباره آنان قضاوت شود. اینان همه چیز را به اصرار از والی می طلبند و اگر عطایی یابند، کمتر از همه سپاس می گویند و اگر به آنان ندهند، دیرتر از دیگران پوزش می پذیرند. در برابر سختی های روزگار، شکیبایی شان بس اندک است. اما ستون دین و انبوهی مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزونتر باشد.
و باید که دورترین افراد رعیت از تو و دشمن ترین آنان در نزد تو، کسی باشد که بیش از دیگران عیب جوی مردم است. زیرا در مردم عیب هایی است و والی از هر کس دیگر به پوشیدن آن ها سزاوارتر است. از عیب های مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه که آشکار شود، زیرا آنچه بر عهده توست، پاکیزه ساختن چیزهایی است که بر تو آشکار است و خداست که بر آنچه از نظرت پوشیده است، داوری کند. تا توانی عیب های دیگران را بپوشان، تا خداوند عیب های تو را که خواهی از رعیت مستور بماند، بپوشاند. و از مردم گره هر کینه ای را بگشای و از دل بیرون کن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشته اند، به تغافل زن و گفته سخن چین را تصدیق مکن. زیرا سخن چین، خیانتکار است، هر چند، خود را چون نیک خواهان وانماید.
با بخیلان رای مزن که تو را از جود و بخشش باز دارند و نه با حریصان، زیرا حرص و طمع را در چشم تو می آرایند که بخل و ترس و آزمندی، خصلت هایی گوناگون هستند که سوء ظن به خدا همه را دربر دارد. بدترین وزیران تو، وزیری است که وزیر بدکاران پیش از تو بوده است و شریک گناهان ایشان. مبادا که اینان همراز وهمدم تو شوند، زیرا یاور گناهکاران و مددکار ستم پیشگان بوده اند. در حالی که، تو می توانی بهترین جانشین را برایشان بیابی از کسانی که در رای و اندیشه و کاردانی همانند ایشان باشند ولی بار گناهی چون بار گناه آنان بر دوش ندارند، از کسانی که ستمگری را در ستمش و بزهکاری را در بزهش یاری نکرده باشند. رنج اینان بر تو کمتر است و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر و دوستیشان با غیر تو کمتر است.
اینان را در خلوت و جلوت به دوستی برگزین. و باید که برگزیده ترین وزیران تو کسانی باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد و در کارهایی که خداوند بر دوستانش نمی پسندد کمتر تو را یاری کنند، هر چند، که این سخنان و کارها تو را ناخوش آید. به پرهیزگاران و راست گویان بپیوند، سپس، از آنان بخواه که تو را فراوان نستایند و به باطلی که مرتکب آن نشده ای، شادمانت ندارند، زیرا ستایش آمیخته به تملق، سبب خودپسندی شود و آدمی را به سرکشی وادارد
نباید که نیکوکار و بدکار در نزد تو برابر باشند، زیرا این کار سبب شود که نیکوکاران را به نیکوکاری رغبتی نماند، ولی بدکاران را به بدکاری رغبت بیفزاید. با هر یک چنان رفتار کن که او خود را بدان ملزم ساخته است. و بدان، بهترین چیزی که حسن ظن والی را نسبت به رعیتش سبب می شود، نیکی کردن والی است در حق رعیت و کاستن است از بار رنج آنان و به اکراه وادار نکردنشان به انجام دادن کارهایی که بدان ملزم نیستند. و تو باید در این باره چنان باشی که حسن ظن رعیت برای تو فراهم آید. زیرا حسن ظن آنان، رنج بسیاری را از تو دور می سازد. به حسن ظن تو، کسی سزاوارتر است که در حق او بیشتر احسان کرده باشی و به بدگمانی، آن سزاوارتر که در حق او بدی کرده باشی.
سنت نیکویی را که بزرگان این امت به آن عمل کرده اند و رعیت بر آن سنت به نظام آمده و حالش نیکو شده است، مشکن و سنتی میاور که به سنت های نیکوی گذشته زیان رساند، آنگاه پاداش نیک بهره کسانی شود که آن سنت های نیکو نهاده اند و گناه بر تو ماند که آن ها را شکسته ای. تا کار کشورت به سامان آید و نظام های نیکویی، که پیش از تو مردم بر پای داشته بودند برقرار بماند، با دانشمندان و حکیمان، فراوان، گفتگو کن در تثبیت آنچه امور بلاد تو را به صلاح می آورد و آن نظم و آیین که مردم پیش از تو بر پای داشته اند.
ادامه دارد

Address

Saint/Leonard
Montreal, QC
H1S1N1

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when National Leadership of Afghanistan posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Contact The Business

Send a message to National Leadership of Afghanistan:

Share