03/07/2025
از روزی که اسرائیل به ایران حمله کرد، من – همانند میلیونها افغان دیگر – با تمام وجود برای پیروزی ایران دعا میکردم. در هر لحظه، در دل و زبانمان برای مردم ایران آرزوی امنیت، پایداری و سرافرازی داشتیم. چون باور داشتیم که رنج ملتها مرز نمیشناسد، و ظلم در هر جای دنیا باید محکوم شود، بهویژه وقتی کشوری مسلمان مورد تهاجم قرار میگیرد.
اما امروز، پس از اعلام آتشبس، شاهد صحنههایی هستیم که قلب هر انسان آزادهای را جریحهدار میسازد. اخراج دستهجمعی افغانهایی که بدون مجوز وارد ایران شدهاند، در نگاه اول شاید از دید قوانین مهاجرتی قابل درک باشد. اما آنچه غیرقابل توجیه و بهدور از هر منطق انسانی و اسلامیست، رفتارهای خشونتآمیز، تحقیرآمیز و وحشیانهی برخی از نیروهای ایرانی در قبال این مهاجران بیپناه است.
افرادی که اغلب از فقر، ناامنی، بیکاری و جنگ گریختهاند، حالا در کشوری که زمانی پناهگاهشان بود، با لگد و توهین و باتوم بدرقه میشوند. و بدتر از آن، سکوت رسانهها و توجیه برخی از مسئولان نسبت به این فجایع است. این همان ایرانیست که ما برایش دعا میکردیم؟ آیا برادری دینی و همسایگی، فقط یک شعار است؟
افسوس میخورم. نه فقط از آنچه بر هموطنانم میرود، بلکه از اعتماد و همدلیای که ما افغانها صادقانه نثار ایران کردیم. افسوس که وقتی ایران زیر فشار بود، قلب ما با ایران میتپید؛ اما امروز، وقتی افغانها زیر لگد تحقیر خرد میشوند، هیچ دستی برایشان دراز نمیشود.
مهاجرت غیرقانونی شاید خطا باشد، اما تحقیر انسان، خشونت، و توهین، جنایت است.
کاش آنهمه دعای خیر، پاسخ نیش و توهین نبود.
کاش حرمت نان و نمک و همدلی، اینگونه پایمال نمیشد.