Keraman Panjshir کرامان پنجشیر

  • Home
  • Keraman Panjshir کرامان پنجشیر

Keraman Panjshir کرامان پنجشیر مهر ورزیده و در گسترش این صفحه باما یاری فرمائید. For develop
(5)

تاریخچه مکتب لیسه عالی کرامان :
مکتب لیسه عالی کرامان واقع در 500 متری شمالغرب ولسوالی دره ولایت پنجشیر, قریه زیبای کرامان و در منطقه ئی به نام ( دهن بیدک ) مو قعیت دارد.

مکتب لیسه عالی کرامان در سال 1331 در قریه کرامان به شکل دهاتی ( سه صنفی) تاسیس گردید که رفته رفته در 1349به ابتدائیه , در سال 1364 به متوسطه و در سال 1367 به لیسه ارتقاع کرد.

مکتب نامبرده الی1346در مسجد جامع کرامان موقعیت داشت

که در این سال تعمیر اش به شکل اساسی در کنار علاقه داری وقت اعمار شده و به قریه (چل پاوی ) تغیر مکان نمود.
باشروع شدن انقلاب بین سالهای1357و 1362 به شکل غیر رسمی زیر نام (جهاددعوت) و یا ( دعوت جهاد ) تجت سر پرستی داکتر شریعتی معاون قرار گاه حصه دوم پنجشیر ( دره) فعالیت داشت. در سال 1363 که در ه پنجشیر به امر آ مر صاحب مسعود تخلیه شده بود الی 1366 از فعالیت باز ماند. اما در جوزای همین سال دوباره به فعالیت آغاز نمود.

در بهار 1367 همگام باخروج نیروهای قشون سرخ از منطقه (دره) این مکتب به لیسه ارتقاع کرد که مرکز درسی تا آن زمان مسجد جامع کرامان بود ولی بعد تر از سه ماه به منطقه (زرد قول) که تعمیر آن قبلآ پایگاه مجاهدین ولایت لغمان بود انتقال داده شد. ودر سال 1369توانست که برای اولین باراولین ثمره اش (فارغین صنف دوازدهم ) را به جامعه اش تقدیم کند که تعداد آنهابه بیشتر از50 تن میرسید.

در وسط سال 1387 بعد از اعمار تعمیر آن به شکل پخته واساسی به قریه (دهن بیدک) نقل مکان کرده که فعلآ هم در همانجا قرار دارد.این مکتب در سال 1391 به نام (الحاج مولوی نفیس محمد)که ایشان نخستین مدیر مکتب و یکتن از علمای منطقه بودند تغیر نام کرد و فعلآ به همین نام یاد میگردد.


در سال 1381 مکتب نسوان لیسه کرامان نیزبه شکل ابدائیه تآسیس گردیدکه در 1387 به متوسطه و در 1389 به لیسه ارتقاع کرده و درسال 1391 برای اولین بار فارغین اش را تقدیم جامعه مینمایدکه تعدا د شان به 70 تن میرسد.

جاه داردکه از تلاش های مرحوم وکیل قچقار خان به خاطر ایجاد مکتب ومرحوم الحاج مولوی نفیس محمد ,ملا عزت الله و مدیر صبرالدین بخاطر ایجاد این مکتب بعد از انقلاب اظهار سپاس و قدردانی نماییم.

معلم محمد انور, وکیل یارمحمد خان, معلم محمدشا ه خان وملا عبدالرزاق خان از جمله اولین معلمین در دوره سه صنفی وابتدائیه مکتب لیسه عالی کرامان بوده اند.که تعدادی وفات کرده اند و تعدادی هم حیات دارند.

ملا عزت الله , مدیر صبرالدین که بعدآ ملا محمد علی , جنرال نصیر احمد و معلم نقیب احمد هم با ایشان پیوستند از جمله اولین معلمان این مکتب بعد از انقلاب بوده اند.

مرحوم الحاج مولوی نفیس محمد اولین مدیر مکتب بوده که بعد از استعفاء ایشان مدیر خان محمد, خواجه نور , صبرالدین , محمد یعقوب و عبدالمیرخان یکی پی دیگری در پست آمریت مکتب خدمت نموده اند .


اولین سر معلم آن عبدالکریم خان بوده که بعد ایشان خان محمد , نقیب احمد, عبدالمیر و عبدالمطلب یکی بعد دیگری در پست سرمعلمیت این مکتب ایفای وظیفه نموده اند. مدیر و سرمعلم فعلی آن عبدالمطلب و مومن خان میباشند.

مکتب لیسه کرامان (الحاج مولوی نفیس محمد) امروز دارای تعمیر و صنوف درسی پخته واساسی بوده و با لابراتوار مجهز میباشد و در کتابخانه آن که در سال 1390 افتتاح شده است بیشتر از 270 جلد کتاب مختلف موجود میباشد.اما نبود آب آشامیدنی صحی , دیوار احاطوی ,نبودبرق و نبود مکان برا تفریح و ورزش از جمله مشکلات عمده واساسی آن به شمار میرود.

این مکتب از سال 1369 بدین سو در 23 دوره بیشتر از 2500 تن شاگرد فارغ داده که تمامی آنها مصدر خدمت به جامعه, وطن ومردم خویش گردیده اند که این مکتب امروز در سطح ولایت پنجشیر از جایگاه خاص برخوردار میباشد ودر سراسر پنجشیر یگانه مکتب بوده است که در دوران جهاد فعالیت دشته است.باوجود نبود امکانات و نبود میدان ها ی ورزشی این مکتب توانسته است در سال 1390 بلند ترین نمره های کانکور را در سطح ولسوالیهای پنجشیرنصیب خود کند ودرسالهای 1390 و1391 در مسابقات والیبال بین مکاتب پنجشیر مقام اول را آن خود کرد.

ظریفه یعقوبی و مایل رهنورد این روزها اخبار تکان‌دهنده از بازداشت و حذف فعالین مدنی و حقوق بشری، نیروهای قهرمان امنیتی و ...
08/11/2022

ظریفه یعقوبی و مایل رهنورد

این روزها اخبار تکان‌دهنده از بازداشت و حذف فعالین مدنی و حقوق بشری، نیروهای قهرمان امنیتی و مدافعان حقوق زن به گوش می‌رسد که به علت تحمیل سانسور بر رسانه‌ها، همیشه بخش کلانی از حقیقت این اخبار برای جهان نامعلوم و گنگ باقی می‌ماند.

تازه‌ترین موارد، از جمله جوانی کاکه، آگاه و فعال مدنی به نام مایل رهنورد از ولایت زیبای پنجشیر، و بانوی شجاع و مبارز حقوق زنان به اسم ظریفه یعقوبی از غرب کابل است که به جرم انسانیت بازداشت شده و در وضعیت نامعلومی به سر می‌برند.

از یوناما، نماینده سازمان ملل برای افغانستان، بانو رینا امیری و از تمام نهادهای معتبر بین‌المللی تقاضا داریم تا کمک کنند جلو این بدمستی ها و وحشت گرفته شود. خاصه در رهایی این دو جوان فرهیخته و نیز آنانی که به جرم انسانیت در بند گروه حاکم قرار دارند.

امیدواریم اولویت‌های سیاست غرب، باز هم برای صدمین بار دوسیه‌ی افغانستان را در رده‌ی آخر قرار ندهد. آرزومندم این نهادهای رده‌ی اول، برای پرداختن به درد جهان، اول به قلب و وجدان خود مراجعه کنند!

به وجدان‌های خود پاسخگو باشیم!
فرهاد دریا

تنبلی و سهو خالد کیهان در قرصک/قرسکعبدالهادی شریفیقرصک (قرسک) پنجشیر یکی از داشته‎ ‎های فرهنگی و هنری کشور ‎ماست که هزار...
25/07/2022

تنبلی و سهو خالد کیهان در قرصک/قرسک

عبدالهادی شریفی

قرصک (قرسک) پنجشیر یکی از داشته‎ ‎های فرهنگی و هنری کشور ‎ماست که هزاران سال قدامت تاریخی دارد. این‎که قرصک چگونه سیر تاریخی را پیموده است، از آن می‎گذرم؛ اما آن‎چه را که به اطمینان می‎ توان گفت این است که در سال‎های پسین هنرمندان و آوازخوان‎ های بسیاری در رشد و بارور شدن هرچه بیشتر آن و همچنان در معرفی آن در بیرون مرزهای کشور نقش برجسته ‎ای داشته اند که چندی پیش در مطلب زیر نام (تاریخ‎چه و ساختار قرصک) به آن پرداخته ام. خالد کیهان یکی از این آوازخوان‌های خوش صدای کشور است که سال‎های بسیاری آهنگ به سبک قرصک خوانده و دیگر آوازخوانان را در تنظیم آهنگ‎‎ های شان کمک کرده است. او به تازگی آهنگ قرصکی‎ ای را زیر نام (پنجشیر) به نشر رسانده که در واقع بازخوانی آهنگ‌های است که پیش از این توسط هنرمندان دیگر خوانده شده اند. آهنگ پنجشیر چندین آهنگ پی در پی بوده و به نظر می‎ رسد آقای کیهان تلاش نموده تا با این کار شنونده بیشتری برای خودش جلب کند. از آن‎جای که من علاقمندی خاصی به قرصک داشته و از سوی هم قرصک و قرصک خوانی میراث فرهنگی همه ماست، لازم دیدم تا نکات زیر را در مورد آن با خواننده گرامی و مخاطبین قرصک بیان نمایم:

آواز خوان تلاش کرده تا آهنگ را با سنگردی‎ای که (اگر اشتباه نکنم) شعرش از مرحوم استاد محب بارش است آغاز نماید، اما نخستین بیت و نخستین کلمات را اشتباه می‎خواند که این کار از یک سو سبب تغییر در معنای شعر شده و از سوی دیگر شعر ظرافت‎های شعری اش را از دست می‎دهد. شعر اصلی این‎گونه است:

پنجشیر به نام پر شکوه ات بمرم
بر ده و دیار و سنگ و کوه ات بمرم
سرتاسر عالمه گرفته نامت
در غیرت مردان دلیر ات بمرم

آواز خوان در بیت نخست (نام پر شکوه) را (نام و پر شکوه) تلفظ کرده است. اضافه کردن حرف (و) در این‎جا سبب می‎شود تا شعر زیبایی و ظرافت شعری اش را از دست بدهد. همچنان که (نام و پر شکوه) مفهوم خاصی را ارایه نمی‎ کند.

پس از سنگردی یاد شده آوازخوان آهنگ (پنجشیر وطن من) از ساخته‎ های فرید رستگار را می‎خواند. این آهنگ تا اندازه‎ای خوب اجرا شده است؛ اما پیوست آن آهنگ (یار سبزینه ندارم چه کنم) می‎ باشد. آواز خوان اصلی آن (محلی) گفته شده و در متن انگلیسی اش هم اصطلاح (Mahali) آمده است که برای بیننده غیر فارسی زبان قابل درک نیست؛ چون نوشتن کلمه محلی به زبان انگلیسی این‎گونه معنا می‎ دهد که محلی نام شخصی باشد. بهتر بود بجای نوشتن کلمه (Mahali) فولکلور (Folklore) نوشته می‎ شد یا چیزی شبیه آن، که متأسفانه نشده است.

از سوی دیگر، آواز خوان بسیاری از اصطلاحات را به شکل درست آن ادا نمی‎ کند. مثلا در همین آهنگ اصطلاح (چه کنم) در قافیه، بار بار (چه کُدُم) تلفظ می‎ شود که مطمینا این اشتباه از سر کم توجه ‎ای آوازخوان می‌باشد.

آهنگ دیگری که ایشان در زیر مجموعه آهنگ پنجشیر آورده است، بنام (به آستانه گذر کن) – که ظاهراً شعرش هم از خود آقای کیهان باشد؛ چون از شاعر و آواز خوان اصلی اش نام برده نشده است - می‎باشد. شعر این آهنگ از این قرار است:

به آستانه گذر کن – سخن زیر نظر کن
به پنج‎پیران پنجشیر – سخن زیر نظر کن

با خواندن این بیت‎ ها حتما متوجه شده اید که این شعر نه، بل نظمی‎ست که مفهوم خاصی را ارایه نمی‎ کند. شاید شاعر در بیت (سخن زیر نظر کن) خواسته بگوید که به آستانه و پنج‎پیران پنجشیر گذر کن و نظری به آن بیافگن، اگر چنین هم باشد، بازهم متوجه می‎ شویم که هیچ‎گونه آرایش شعری و هنری ‎ای در آن به کار نرفته است که باز هم انتخاب چنین اشعاری نشان‎دهنده بی‎توجه ای خواننده می‎ باشد. به این موضوع زمانی متیقن می‎ شویم که بیت‎ های بعدی آهنگ را بشنویم که قرار ذیل اند:

سر چشمه رسیدی دَم گرفتی – رویته دم سوی وطن گرفتی
رویته دم سوی وطنک خود – چطور از یار شیرین دل گرفتی

این‎که این شعر مفهوم خاصی را ارایه نمی‎ کند را کنار می‎ گذارم، اما سکتگی چهار پاره را آوازخوان با وجود تلاش فراوان باز هم نمی‎ تواند پنهان کند. این کم توجه ای سبب می شود تا آهنگ زیبایی اش را بیشتر از دست بدهد.

آهنگ با سنگردی زیر که (اگر اشتباه نکنم) شعرش از نصیر احمد نشاط است، ادامه می‎یابد:

پنجشیر وطنم جی وطنم گل وطنم
خاک سخن و سرود سنبل وطنم
دلگیر شدیم و چاره ای دوری نیست
ای ملک کتاب و شعر و کاکل وطنم

آواز خوان بیت دوم سنگردی (خاک سخن و سرود سنبل وطنم) را به (خاک وطن و سرود و سنبل وطنم) تغییر می‎ دهد. اضافه کردن حرف (و) پس از سرود، شعر سکته شده و معنایش را تا اندازه ای از دست می ‎دهد. همچنان در بیت پایانی کلمات ( شعر و کاکل) را به (شیر و شمشیر) تغییر داده که از یک سو سکته می‎ شود و از سوی دیگر معنای شعر را تغییر می‌دهد که متأسفانه باز هم این تغییر سبب می‎ شود شعر ظرافت و زیبایی اش را از دست بدهد.

آواز خوان پس از آن آهنگ (زلفک هایت تار رباب است صنمی) را می‎ خواند که کمپوزش فولکلور بوده و شعرش از مرحوم ملا شهداد (حقداد) می‎ باشد، اما در این آهنگ نه از شاعر نام برده شده و نه هم از کمپوز (به اصطلاح محلی). ظاهراً خواننده تلاش کرده تا به شنونده (آن‌های که معلومات اندک دارند) به گونه غیر مستقیم بگوید که این بخش آهنگ از ساخته ‎های خود او می ‎باشد. حتا اگر چنین هم نباشد، یاد نکردن نام شاعر و کمپوز کننده (محلی) یا پنهان کاری بوده و یا هم عدم آگاهی آواز خوان می‎ باشد. در حالی‎که ایشان می‎ توانستند با اندک جستجو این معلومات را بدست بیاورند.

بخش پایانی آهنگ با شعر کوتاه زیر به پایان می‎رسد:
خوش آمدی یار وفادارم ای
نخره کنان در سر دیوارم ای
دامن کشان آمدی تا بنگرم
صدقه تو این تن بیمارم ای

که متأسفانه این بخش نیز از دست‎ کاری آوازخوان در امان نمانده و در بیت دوم بجای (نخره کنان) به (نخره کنم) تغییر یافته که باز هم سبب از بین رفتن زیبایی و پیام اصلی شعر شده که نمی‎توان از آن به سادگی گذشت. اگر شعر به شکل اصلی اش می ‎آمد مطمینا زیباتر و با معناتر بود.

متاسفانه اشتباهات موجود در آهنگ نامبرده سبب شده تا این آهنگ نه تنها کمکی به فرهنگ ما نکند، بل صدماتی نیز بر پیکر آن وارد کرده و اگر در قبال آن خاموش بنشینیم، دیگران نیز جرأت پیدا کرده و بدون اندک تلاش و زحمت، دست به سرقت هنری و ادبی زده و داشته‎ های فرهنگی ما را به باد هوا خواهند داد.

بناء برای آقای کیهان و همه کسانی که قرصک می‎خوانند صمیمانه پیشنهاد می‎ کنم تا رسالت فرهنگی خویش را به درستی درک کرده و تلاش نمایند تا آهنگ خوب بخوانند؛ در غیر آن از خواندن چنین آهنگ‎ های کاپی (باز خوانی) ای که در واقع آهنگ اصلی را صدمه زده و کمکی به فرهنگ ما نمی‎ کند، صرف نظر نمایند.

نکته 1: پیوند آهنگ خالد کیهان را در کمنت نخست می‎گذارم
نکته 2: پیوند مقاله (تاریخ‎چه و ساختاری قرصک) در کمنت شماره دوم

به پنجشیرمعبدالوارح محمدی و عبدالهادی شریفیای پنجشیر! ای زادگاه شیر ژیان! ای اسطوره‌ی تیر و کمان! ای آنکه این سر ناقابل ...
19/07/2022

به پنجشیرم

عبدالوارح محمدی و عبدالهادی شریفی

ای پنجشیر! ای زادگاه شیر ژیان! ای اسطوره‌ی تیر و کمان! ای آنکه این سر ناقابل به خاک تو فرود آمده است!

این نامه را از سرزمین اسطوره‌ها می نویسم-سرزمینی که اسطوره‌ی کمان‌کشی و باهمتی ترا به زبان دارد-. سال‌هاست از تو دورافتاده‌ام و از مردمان دلاور، کوه‌ها، درختان، سنگلاخان و آبشاران تناور مهجور گشته‌ام – هر وقتی از تو دورم غریبم و تنها و در تجاذُب نکبای نَکبت خاشاکوار بی‌یار و بی همراه-. گویی در زیر آسمان نیلگونِ تو بودن، در دل کوه‌های سر به فلک تو آرامیدن و در کنار رود چابک و پر تلاطم تو خوابیدن، عالمِ بیداری و دنیای غرور و آزادگی به من می‌بخشد.

از قضا روزی زاغ تیره رنگ نکبت بار، بد جنس و بد کردار، حرام زاده و لاشخواری، هوای پرواز بر فراز قله تو کرد. از شگون بد، آن زاغ بد جنس و بد شگون مدتی است بخت سیاه، جغرافیای پرغرورت را فراگرفته است، ابر سیاه بر چهره سفیدِ کوه‌های سر بر آسمان‌ات، تابیده است، چین بر جبین آبشاران آزاده‌کیش‌ات، فگنده است، بغض در گلوی دریای خروشان‌ات نهاده است، آسمان نیلگون‌ات را در این غم، جامه کبود ساخته است، صبحِ گوارایت را در این ماتم جامه دریده است، تیر شوم را چون نور در چشم شیرانِ صف‌شکن نهاده، پالهنگ در گردن مسکینان و غریبانت گذاشته، بار گران مهاجرت و بی‌خانمانی را بر دوش مادران سرسفیدت گذاشته است، غم جگرسوز بر دل پدرانِ دلنوازت گذاشته است و از این رو مردمانت همه به سرزمین‌های دور مهاجر شدند.

پری دخترانت که همه دلباخته و عاشق بودند، بامدادان پس از طلوع خورشید به سوی مزرعه می‌رفتند تا گلی به رخسار زده و «خوشه چینی» کنند؛ اما امسال که دیو سیاه و اژدهای جهنم بر تو چیره شده بودند، در فصل خوشه چینی همه آواره شدند. مرغکانت، مرغکانی که عاشق بودند و هر بامداد با صدای دل انگیز شان مردم دهکده را از خواب بیدار می‌کردند؛ اما همه به سرزمین‌های دور و شاید هم «آن‌سوی آب های گرم» رفته اند. دیگر از «کبکی» که همه جا پرواز نماید و از «مستی دریایش» خبری نیست که نیست. به قول فرند، آن شاعر شیدای کوهسارانت:

روستا تنگ وکوچه ها دلگیر
ماه و اردیبهشت و باغچه پیر
نه فلاخن نه مرد نه شمشیر
هر طرف جلوه های مرد شریر
نیست کس جز بقال گردنده
ملتی مرد و قاتلش زنده

اما از پس هر زمستانی بهار آمدنی‌ست، و پس از هر شب تیره، صبح روشن دمیدنی:
چرخ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

آسمان به مراد دل ملاغیان دوزخی مادام‌العمر نخواهد چرخید؛ چون دانم که کوه‌های سر به فلک تو گویی مشتانی اند از خشم زمین که به بلندای آسمان فرابرده شده‌اند تا روزی به تارک‌های سر هر نامبارک که دامن دامن و خرمن خرمن تخم بدپنداری و بدکرداری و بی‌دینی به زمین می‌پاشند بکوبی؛ ای کوه! ای مشت درشت روزگار! تعجیلی فرما و کاری‎تر بکوب تا نسل بی‌شرفان افزون نگردد.

ای سنگ! ای صخره‎ی با وقار و ای دشمن دوزخیانِ غدار، ای آن که چشم «شهریارِ شهر سنگستان» به تو دوخته شده است، برخیز با قدرت تمام بر فرق شغالان جهنمی کاری تر بکوب تا هرکی به تو بد نِگرد چشمانش از حدقه بیرون آید.

ای پنجشیر دردمند! تنگی‌های دره‌ی تو، چین بر جبین فگنده، آبشاران اندوه‌ دیده‌ی تو یقیناً قلب فسرده‌ی زمین است که از نهایت دردِ خباثت خبیثان روزگار ورم کرده است و زود است که منفجر شود. ای پنجشیر! منفجر شو و بغض خوابیده‌ی زمین را فریاد کن و شیران خوابیده در سنگر را به غرش در بیاور و مشتی از پلشتیان روزگار را در منجلاب نابودی غرق کن و ناکسانی که خانه به کالای دیگران آراسته کرده اند در عالم نامردی بمیران.

ای رود خروشان! از بغضی که در دل پرورده‌یی و به سد ناپیدا تبدیل شده‌یی سر بیرون کن، حرکتی فرما کرگسان لاشخوار را به جمع لاشان تاریخ وصل کن.

ای کوه «اتال» که قامت بر افراشته‌یی و سر در میان ابران آسمان فرو برده‌یی و رو از بدکیشان روزگار بسته‌یی؛ اندکی سر پائین آر، اندازه‌ی برفان که در بر داری، سنگ بر لشکر یأجوج‌ومأجوج بینداز و روباهانی که بیشه‌ی شیران گرفته‌اند با باد قهار خود به مدارس و پس‌کوته‌های پنجاب روانه کن و به وظایف چارپایی‌گری و انبانچه مالی توظیفشان گردان.

ای فضل سرما – تو که خود خشم روزگاری- آنکه درشتی ترا ندیده است زودتر بنمای و نسل مفعولان سست عضله را از کوه های پر غرور و سر بر آسمان هندوکش به جهنم ابدی بفرست.

ای دریابار نیلگون! تو که خود سِر نهفته تاریخی؛ این همه ستم و فرومایگی را تا کی باید تحمل کرد؟ زمانش است تا راز خوابیدۀ قرن را از سینه بدر کرده و معجزه‎ای فرما و نسل بد کردار، بد طینت و بد شگون را برای همیشه از خود دور کن.

ای مرد! ای دلاور تاریخ! ای کمان کش روزگار! تو که خود تاریخ زندۀ دورانی؛ برخیز و بار دیگر درس آزادی و آزادگی را تکرار کرده و خواب حریفانت را آشفته گردان و سرزمین اجدادی‌ات را از وجود کرگسان و لاشخواران پاک ساز.
***
ای پنجشیر! یقین دارم که بار دیگر تو بر می‎خیزی و درس آزادی و آزادگی‌ات را به تکرار به دشمن خونخوار و بی‌مقدار خواهید داد.

https://ariapress.org/%d8%a8%d9%87-%d9%be%d9%86%d8%ac%d8%b4%db%8c%d8%b1%d9%85/

Address


Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when Keraman Panjshir کرامان پنجشیر posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Videos

Shortcuts

  • Address
  • Alerts
  • Videos
  • Claim ownership or report listing
  • Want your business to be the top-listed Media Company?

Share