Kabull Sociolgical Club باشگاه جامعه شناسی کابلستان

  • Home
  • Kabull Sociolgical Club باشگاه جامعه شناسی کابلستان

Kabull  Sociolgical  Club  باشگاه جامعه شناسی کابلستان Contact information, map and directions, contact form, opening hours, services, ratings, photos, videos and announcements from Kabull Sociolgical Club باشگاه جامعه شناسی کابلستان, Magazine, .

28/07/2024

رنج مردم از بیکاری و فقر فزاینده و نا امیدی از آینده !
زیر پوست شهر و لایه های یک جامعه .....😢
امروز یکشنبه ۷ اسد ۱۴۰۳ وقتی نماز پیشین را در مسجد محل مان ادا نمودیم فورا یک جوان با صدا و گلوی پر از بغض و چشمان اشک آلود فریاد کشید آی مسلمانان و برادران محترم !
من از کارمندان نهادهای دولتی دوره جمهوری هستم و اکنون بیکار و نادار ... باور کنید در چای صبح چیزی نداشتیم بخوریم و من شکم گرسنه برآمدم تا چیزی کمک دریافت کرده و به خانه و خانواده ببرم .... من گدایگر ویا بی غیرت نیستم اما کار و حرفه ای نیست تا من کار کنم.
دست نیازمند من و دربار الله و دامن شما برادران.....
این وضعیت خیلی غم انگیز فقر و شدید و گسترده که دامنگیر مردم ماست و هر روز به شمار بیکاران و آواره گان و نادران جامعه افزوده میشود.
روز جمعه گزشته پیاده گردی کنار جاده را داشتم و دیدم چندین فروشگاه و دوکان های که با شغل و کسب و کار شان به مردم خدمات عرضه میکردند و یک لب نانی به خانه های شان میبردند ... اما اکنون بسته و خالی شده بودند.
در روزگار کنونی کشور فقط آنانی که وظايف خوب رسمی ویا تجارت پر رونقی دارند زنده گی با معیشتی دارند ویا آنانی که اعضا و بستگان شان در خارج هستند و کمک در یافت مینمایند شاید قدری زنده گی نسبتا" مطلوبی داشته باشند و بلآخره آنانی با کار و شغل های کوچک مانند معلمی، ماموریت، منشی گری، راننده گی و اجیر بودن در بخش های خصوصی و کسبه کاری شاقه که عواید نا چیز روز و شب میگزرانند و اما بقیه مردم همه بیکار و نادار و بدبخت اند و توانایی خوردن غذای معمولی را ندارند و حتی به مشکلات و بیماری ها خود شان در طی ماه ها و سالها رسیده گی کرده نمیتوانند تا نزد داکتر و شفاخانه بروند ....
اینجا سرزمبن گرسنگان و ماتمکده ای است که اگر یک بنده خدا ده تا نان خشک را به صدقه و خیرات بگزارد صدا ها نفر گرسنه و نیازمند به سویش هجوم میبرند‌‌.
از همه دردناک تر آن که صد ها و هزار ها خانواده هستند که به حالت خیلی فقر و بیکاری و ناداری زنده گی میکنند و با خیلی نا چیز شب و روز میگزرانند اما صدا و سخن به لب نمی‌آورند ....

14/05/2024

کسی که از نسل مسلمان است، حتی اگر عقل و اندیشه اش از اسلام فاصله بگیرد، فطرت و وجدان اش هرگز از اسلام جدا نخواهد شد‌.
ابله ترین و نادان ترین فرد نیز با تمام هستی خود طرفدار است که محکم ترین نقطه اتکای ماست البته مخصوصآ آنانیکه از سیاست با خبر اند.
هیچ اثر تاریخی هم از زمان صدر اسلام تا کنون نشان نداده است که فرد مسلمانی در محکمه عقل خویش دیگری را بر اسلام ترجیح داده و با دلیل دین دیگری پزیرفته باشد.
اما هستند کسانی که از دایره دین خارج میشوند که این مسئله دیگری است واگر چنین بر اساس تقلید صورت اصلا اهمیتی نخواهد داشت.
در حالیکه صاحبان ادیان دیگر گروه گروه به ویژه دانشمندان شان بر اساس مطالعه و بررسی های عقلی و براهین قطعی وارد دایره اسلام شده و میشوند.

28/03/2023

به نظر می‌رسد تنش‌ها میان وزارت خارجه و کنگره آمریکا که در کنترل اکثریت جمهوری‌خواه است، به مراحل حساس رسیده است. مایکل مک‌کال، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایند....

اجازه ندادم هیچ خیابان ، میدان ، مدرسه و بیمارستان به اسم من نامگذاری شود.درآمد سالیانه ی من و اموالم هرساله به صورت رسم...
28/03/2023

اجازه ندادم هیچ خیابان ، میدان ، مدرسه و بیمارستان به اسم من نامگذاری شود.
درآمد سالیانه ی من و اموالم هرساله به صورت رسمی اعلام می شود.
قسمتی از حقوقم را به دولت و مراکزی می بخشم.
هیچ کتاب آموزش حق ندارد از من بنویسد و یا تصویری از من چاپ کند.
بهترین رفیق دوران مبارزه را که وزیر هم بود به علت فساد مالی و ثابت شدن آن در دادگاه، حکم اعدامش را تایید کردم و برایش گریه کردم.
مبارز و انقلابی که فساد کند باید فاتحه ی کشور را خواند.

قسمتی از کتاب صد ساعت با فیدل کاسترو

روبرداشت از صفحه فلسفه و جامعه شناسی

18/03/2023

در بارۀ ابو علی سینا:
چنان گویند که آن فیلسوف دوران علی ابن عبدالله ابن سینا می گفت: بدانکه کلیه فعل و انفعال و تاثیر و تأثری که در عالم وجود به ظهور می رسد، بر حسب امور عقلیه نفسانیه متفاوت و متباین می باشند، بواسطۀ آنکه هر مقدار موجود فاعل با قوّت تر و در فاعلیت قابل تر باشد تأثیر فعل او در غیر بیشتر و آثارش زیادتر است و هر مقدار موجود قابل در استعداد قبول اتَم و اکمل باشد تأثیر فعل غیر در او ظاهر و واضح تر است و در علم فلسفه هم ثابت شده است که فعل و انفعال از مقوله اضافه می باشند که آن عبارت از تأثیر چیزی در چیز دیگر و تأثُر موجودی از موجود آخر؛موجود هم بر دوقسم است: یا موجود نفسانی است و یا جسمانی از ظرب نمودن فعل و انفعال در موجود نفسانی و جسمانی چهار قسم پدید می گردد:
اول آن است که فعل و منفعل هر دو نفسانی باشند
دوم آن است که هردو جسمانی باشند
سوم فاعل نفسانی باشد و لکن منفعل جسمانی
چهارم برعکس سوم.
اما آنجا که فاعل و منفعل هردو نفسانی باشند مثال تأثیر کردن عقول مفارقۀ بعضی در بعضی دیگر و متأثر شدن بعضی از بعضی دیگر و یا تأثیر نمودن همین عقول مفارقه در نفوس بشریه اعم از آنکه در خواب باشد و یا در بیداری این مسئله هم در علم مابعد الطبیه ثابت و مبرهن گردیده.
و اما آنجائیکه هردو جسمانی باشند مثال تأثیر کردن بعضی از عناصر چهارگانه در بعضی دیگر و الحاق و استحاله آنها به یکدیگر مثل آنکه آب مبدل به هوا شود و یا هوا مبدل به آتش گردد و برعکس آن و یا آنکه آب تبدیل به زمین شود و همچنین است تبدیلات و تغییرات دیگریکه برای آنها دست میدهد و این مسئله هم در علم طبیعی ثابت گردیده تأثیر نمودن ادویه نافعه و یا سمومات موذیه در ابدان انسانی هم از این قسم باید شمرده شود. و اما آنجائیکه فاعل نفسانی باشد ولیکن منفعل جسمانی مثال تأثیر کردن قوای نفسانیه در عناصر اربعه که ثمرۀ ایت تأثیر پدید آمدن مزاج و موالید سه گانه است که معادن و نباتات و حیوانات باشند و همچنین تغذیه و تمنیه و تولید مثل و نموانها هم در اثر همین تأثیر و تأثر است. این مسئله هم که از جمله مسائل علم طبیعی است که باید رجوع به آنجا شود.
مرتبه چهارم که تأثیر فاعل جسمانی در منفعل نفسانی است مثال تأثیر نمودن وجوه حسنه و صور مستحسنه در نفوس بشریه که گاهگاهی مایل می شوند و گاهی متنفر می گردند.
------------------------------------------------------------------
نوت : فهم و درک فلسفه و تئوری ابن سینا کاری سادۀ نیست و در هر دوجمله تأمل و درنگ و تفکر لازمی است در کتاب اشارات و تنبهات وی مسائلی خیلی جالبی نهفته اند اما تا امروز کسی آنها را بزبان عام مردم تفسیر و ترجمه نکرده است فقط در ینورستی های بزرگ دنیا به شاگردانی که رشتۀ پولتیکل ساینس و یا فلسفه را میخوانند تدریس می گردد. همچنان بیانات اشخاض چون ابن سینا بعد ها انکشاف یافته است هرچند آنها پاینییر و یا بنیانگزار فلسفه های و تئیوری های بوده اند اما بعد ها بعضی از نکات شان واضح تر شده و بعضی ها نیز رد گردیده است ، فقط آثار ساینسی شان بزرگترین منبع دسترسی به علوم ساینسی بوده که از ابن سینا همان کتاب معروف القانون فی الطب را میتوان نام برد که معرفی گیاهان مختلف با خواص دارویی و فایده و ضرر آن درج گردیده است. همچنان کتاب شفاء در 18 جلد به وضوح کمک بزرگی در عرصۀ طبابت شمرده می شود.
اگر شما عزیزان علاقه نشان دادید ادامه خواهم داد.
با احترام همایون شاه «عالمی»

06/09/2022
06/09/2022

روانشناسی
پدیده «چراغ گاز» چیست؟
‏Gaslighting

پدیده «چراغ گاز» نوعی دستکاری روانی یا کنترول روانی است که در آن «شخص کنترول‌گر» قصد دارد قربانی خود را از نظر ذهنی مختل کند. این روشی است که به طور گسترده توسط خودشیفته ها، سوء استفاده کنندگان و رهبران فرقه‌ای استفاده می‌شود. اما در روابط روزمره با یک دوست نیز می‌تواند گاهی رخ دهد.
پدیده «چراغ گاز» خطرناک است زیرا می‌تواند باعث شود که قربانی به طور جدی به خودش شک کند یا حتی احساس کند دیوانه است و بیشتر به «کنترول‌گر» وابسته شود. قربانی پدیده «چراغ گاز» به آهستگی اما مطمیناً اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد و طرف مقابل بر دنیای او تسلط می‌یابد.

اصطلاح «چراغ گاز» برای اولین بار در سال 1944 در فلم "Gaslighting" استفاده شد.این فلم درباره مردی است که همسرش را به حدی کنترول روانی می‌کند تا این که او متقاعد می‌شود، دیوانه است. این اصطلاح امروزه یک واژه شناخته شده در علم روانشناسی است.

برای وضاحت بیشتر، تقریباً همه ما در برخی مواقع اطرافیان ما را کنترول روانی یا «چراغ گاز» می‌کنیم و این همیشه به معنی سوء استفاده عاطفی نیست. اما اگر همسر، یک دوست یا والدین ما به طور مداوم از این روش استفاده می‌کنند، سلامتی عاطفی ما در خطر قرار می‌گیرد.
در اینگونه روابط «قربانی» نسبت به اثرات «چراغ گاز» حساس‌تر می‌شود، زیرا مشتاق تایید «کنترول‌گر» است، به خصوص اگر از لحاظ روحی قوی نباشد، همچنین ممکن است در محل کار یا در دایره دوستان نیز با «کنترول‌گر ها» مواجه شویم.

چگونه «چراغ گاز» یا کنترول روانی را می‌توانید تشخیص دهید؟
اشکال مختلف «چراغ گاز»
«کنترول‌گر» در همه موارد قربانی خود را کوچک نگه می‌دارد و در شکستن ذره ذره اعتماد به نفس اش کار می‌کند، نمونه های آن قرار ذیل است:
1. معکوس سازی
در این نوع، «کنترول‌گر» در معکوس سازی همه چیز مهارت دارد و با سوالاتی قربانی را در حقیقت و حق بجانب بودنش به شک می‌اندازد، مثلا: «مطمینی؟» «خوب به خاطر می‌آوری؟»…..
اگر این سوالات صادقانه و صرف گاهگاهی پرسیده شوند، می‌توانند بی‌ضرر باشند. اما اگر بارها و بارها در پاسخ به بیان احساس یا اظهار نظر قربانی تکرار شوند، کاملاً اشتباه است، مخصوصاً وقتی این سوالات با لحن بدی پرسیده شود.

2. انکار کردن
اگر قربانی روی موضع خود بایستد، «کنترول‌گر» به سمت انکار می‌رود، به عنوان مثال می‌گوید: «من هرگز این را نگفتم»، «تو این را از دلت می‌سازی»، «تو این را در خواب دیدی» و غیره. در حالیکه قربانی مطمین است که درست به خاطر دارد.
نتیجه: در نهایت قربانی به خود شک می‌کند.

3. انگشت گذاشتن به نکات حساس
یک تاکتیک بسیار شوم «کنترول‌گر» این است که روی نقاط حساس قربانی بازی کند. برای مثال، ممکن است به قربانی بگوید که تو مادر یا پدر بدی استی یا بدتر از آن، سعی کند این را به فرزندان قربانی بگوید. یا هم به سلامتی روانی قربانی حمله کند و او را آشفته یا دیوانه بنامد و یا هم بگوید که هیچ‌کس واقعاً او را دوست ندارد…. . این تاکتیک پایه های هویت را که اجزای سازنده وجود هر انسان است، مورد حمله قرار می‌دهد.

4. زیرک و ظریف
«کنترول‌گر های» هم هستند که تلاش می‌کنند ظاهراً خوب معلوم شوند، اما در عین حال برای رسیدن به خواسته های ‌شان دست از کار نمی‌کشند. اینها به قربانی خود احترام می‌گذارند، در حالی که به طور نامحسوس این تصور را در او ایجاد می‌کنند که گویا احمق است و نمی‌داند در مورد چه چیزی صحبت می‌کند. این روش باعث سردرگمی زیادی می‌شود، به خصوص به این دلیل که «کنترول روانی» زیاد محسوس نیست. با وصفی که برای قربانی دشوار است مشخص بسازد مشکل در کجاست، اما قلباً به خوبی احساس می‌کند که چیزی درست نیست. همچنین برای دنیای بیرون، این «کنترول‌گر» فرد عادی و حتی جذاب به نظر می‌رسد.

5. دروغگویی
«کنترول‌گر ها» دوست دارند تا حد امکان افرادی را پیدا کنند که از رفتار آنها حمایت می‌کنند. از آنجایی که آنها عمدتاً دروغگوهای بیمارگونه هستند، اگر همدستانی واقعی نیافتند به دروغگویی می‌پردازند، به عنوان مثال می‌گویند: «فلانی همچنین می‌بیند که نمی‌دانی چی می‌کنی» یا «بهترین دوستت نیز همه چیز را در مورد فلان قضیه می‌داند و هم‌نظرم است»، ….در حالی که اینطور نیست. قربانی به حالتی می‌رسد که دیگر نمی‌داند به کی اعتماد کند. ممکن است شروع به منزوی شدن کند و فکر کند که «کنترول‌گر» تنها کسی است که به او امکان دسترسی به اطلاعات واقعاً "صحیح" را می‌دهد. همه ی اینها فقط به قدرت «کنترول‌گر» بر او می‌افزاید.

اگر شما هم قربانی «چراغ گاز» هستید، چه حس و حالتی می‌داشته باشید؟
-مدام عذرخواهی می‌کنید، حتی زمانی که دلیل واقعی برای این کار وجود ندارد.
-اغلب فکر می‌کنید: «آیا من دیوانه هستم؟»یا: «حتمی گناه من است».
-به طور جدی به خود، احساسات و دیدگاه خود نسبت به جهان شک دارید.
-به شدت احساس می‌کنید که چیزی در روابط درست نیست، اما نمی‌دانید که دقیقاً چی؟
-دیگر خودتان را نمی‌شناسید. قبلا شادتر بودید و اعتماد بیشتر به نفس‌ داشتید.
-احساس عصبانیت، مضطرب و سردرگمی می‌کنید و از دوستان و خانواده جدا شده اید.
-احساس می‌کنید که نمی‌توانید هیچ کاری را به اندازه کافی خوب انجام دهید.
-با وحشت از مکالمه و رویارویی با «کنترول‌گر» اجتناب می‌کنید.
-ارتباط با «کنترول‌گر» باعث ایجاد احساس ناتوانی و استرس در شما می‌شود.

چگونه می‌توانید از خود محافظت کنید؟
داکتر روانشناس «رابین استرن» (dr. Robin Stern)، در کتاب خود به نام «اثر چراغ گاز» چندین نکته را برای کمک به محافظت از خود در برابر تاثیرات شوم این پدیده ارایه می‌دهد.
سه نکته مهم آن قرار ذیل است:
1. بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که بپذیرید، هر کاری که انجام می‌دهید، هرگز تاییدی را که می‌خواهید از «کنترول‌گر» دریافت نخواهید کرد. به یاد داشته باشید که نمی‌توانید نظر کسی را تغییر دهید، حتی اگر حق با شما باشد!
بهتر است برایش بگویید: «این نظر شماست/توست»، با این جمله ساده از مصرف انرژی زیادی صرفه‌جویی می‌کنید.
2. اگر متوجه شدید که «کنترول‌گر» حرف های نادرست در مورد تان می‌گوید، به خود شک نکنید. در صورت لزوم، از دیگران تاییدیه بخواهید. در هر صورت، در یک بحث بی‌پایان که منجر به دعوا شود، وارد نشوید. به یاد داشته باشید که شما این حق را دارید که همیشه مکالمه ای را که برایتان ناراحت کننده است، کنار بگذارید/خاتمه دهید.
3. راه را برای احساسات خود باز کنید. اگر به او بگویید که تحقیر تان می‌کند یا «دستکاری روانی» می‌کند، احتمالاً با شما مخالفت خواهد کرد. بناً بهتر است بگویید: «شاید نمی‌خواهی مرا تحقیر کنی، اما برای من اینطور معلوم می‌شود، به همین دلیل این گفتگو را متوقف می‌کنم.»

منبع: Hosilk (مجله روانشناسی)
تاریخ نشر: 17/01/2022
ترجمه: S. Wali

اینها که نه در زمین جای دارند و نه در آسمان ستاره 🤧گلادیاتورهای جبهه آزادی یا همان برده گان فاشیزم 😈غلام بچه های دست و د...
11/04/2022

اینها که نه در زمین جای دارند و نه در آسمان ستاره 🤧
گلادیاتورهای جبهه آزادی یا همان برده گان فاشیزم 😈

غلام بچه های دست و دهن بسته اشرفک خائن ملی که پس از پایان ماموریت فروپاشی با دُم و دنباله قیس شان رفتند به شهرک های لوکس آمریکا و بریتانیا نزد باداران شان و اکنون از فرسنگ ها راه دور جبهه خیالی زیرنام جبهه آزادی را انگار سازماندهی میکنند تا در معاملات و بازی های جاسوسانه از وند و بندل های دالر و پوند و یورو محروم نمانند.
حالا مردم از این رهبرچه گک های خودخوانده و غلام بچه گک های جمهوری سه نفره جاسوسان می پرسند : ( شما که نه در زمین جای دارید و نه هم در آسمان ستاره ) پس با کدام چشم و روی و سر و سر و سمباک تان اداعای جنگ و جبهه داری در برابر طالبان را دارید.
مگر همین شما مزدوران و ماموران جزو اصلی و عاملان فروپاشی و فرار نبودید که یک ملت و یک مملکت را تباه کردید ؟؟ بشرمید و بمیرید !
بروید در همو دیسکوها و کلوپ های شراب و کباب تان مشغول باشید چون اگر شما واقعن اندکی اراده و وجدان و احساس وطندوستی و مردمخواهی میداشتند بخاطر چوکی و پول مزدوری و خیانت را قبول نمی کردید.

در یک سخن ادعای جبهه و جنگ را کسانی میکنند که در پشت خود توده های مردم را داشته باشند و در وطن نیز جای پای داشته باشند.

ویلیام جیمز (William James، زاده ۱۱ ژانویه ۱۸۴۲ – درگذشته ۲۶ اوت ۱۹۱۰) فیلسوف آمریکایی و بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم بود....
14/01/2022

ویلیام جیمز (William James، زاده ۱۱ ژانویه ۱۸۴۲ – درگذشته ۲۶ اوت ۱۹۱۰) فیلسوف آمریکایی و بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم بود. وی در زمینه روانشناسی و فلسفه مطالعات عمیقی داشت و به عنوان پزشک نیز به فعالیت مشغول بوده‌است. فلسفه پراگماتیسم وی را «عملگرایی» یا «اصالت دادن به عمل» در زبان فارسی ترجمه کرده‌اند؛ ولی در یک نگاه اجمالی ویلیام جیمز منشأ حقیقت را در «سودمند بودن» یک امر یا قضیه می‌دانست. حقیقت به چیزی اطلاق می‌شود که «سودمند» یا «عملی» باشد. چیزی که «سودمند» نیست نمی‌تواند «حقیقت» باشد. پراگماتیست‌ها معتقد بودند هدف ما نباید کشف حقیقت و رسیدن به آن باشد بلکه همین که سودمندی و منفعت خود را برساند نشانه صحیح بودن آن و حقیقت است. مثلاً وقتی به زغال داغ که سوزنده است دست نمی‌زنیم این عملاً برای ما سودمند است پس حقیقت است. به همین منظور طرفداران این مسلک را امروزه «عملگرا» ها می‌نامند. در زبان روزمره به چیز یا کسی که به منافع قابل دسترسی کوشش می‌کند عادتاً «پراگماتیست» می‌گویند.
ویلیام جیمز در ۱۸۶۲ در نیویورک سینی متولد شد . پدر او عارفی بود از پیروان سودنبورگ که نکته سنجی و بذله گوییش به عرفان او صدمه ای نزده بود ؛ پسر نیز هر سه صفت را دارا بود . پس از آنکه چند صباحی در مدارس خصوصی امریکا به تحصیل پرداخت با برادرش « هنری » ، که یکسال کوچکتر از او بود ، برای تحصیل در یک مدرسه خصوصی به فرانسه فرستاده شد . در آنجا با شارگو و دیگر آسیب شناسان روان به کار مشغول شدند و هر دو رغبتی به روانشناسی پیدا کردند . یکی از آنها ، بنا به یک قول مشهور قدیم ، داستان را مانند روانشناسی و دیگری روانشناسی را به شکل داستان نوشت . « هنری » بیشتر عمر خود را در خارج گذراند و آخر کار به تابعیت انگلستان در آمد . او در اثر تماس دایمی با تمدن اروپایی به مرحله ای از کمال و پختگی فکری رسید که برادرش ویلیام فاقد آن بود ؛ ولی ویلیام پس از آنکه به امریکا برگشت تحت تأثیر ملتی جوان و پرنشاط و امید قرار گرفت و زمان و مکان خود را پذیرفت که با بال و پر عمر خویش به کمال اوج و شهرت رسید ، شهرتی که هیچ فیلسوف امریکایی تا آن وقت به دست نیاورده بود . از دانشگاه هاروارد به اخذ درجه دکترا در طب نایل شد.از سال 1872 تا هنگام مرگ ، به سال ۱۹۱۰ ، در همان دانشگاه نخست به تدریس تشریح و فیزیولوژی و بعد روانشناسی و آخر کار به تعلیم فلسفه پرداخت . بزرگترین اثر او تقریباً نخستین اثر اوست و عنوانش « اصول روانشناسی است و به سال ۱۸۹۰ منتشر شده این کتاب مخلوط دلپذیری است از فلسفه مابعدالطبیعه و تشریح و تحلیل ، زیرا روانشناسی او زادة فلسفه مابعدالطبیعه است . با اینهمه ، کتاب آموزنده ترین و سهل الفهم ترین خلاصه ای است که در این موضوع نوشته شده است . ظرافت و لطفی که هنری در جملات خود به کار برده است ویلیام را در بیان عمیقترین درون بینی که روانشناسی از عهد صراحت و روشنی خیره کننده دیوید هیوم تاکنون شناخته است ، کمک کرد . این عشق به تحلیل روشنگر ویلیام جیمز را از روانشناسی به فلسفه رهنمایی کرد و سرانجام به خود فلسفه مابعد طبیعی برگشت . با همه تمایلات واقع بینی و اثباتی خود استدلال میکرد که فلسفة مابعدطبیعی فقط کششی است برای تفکر صریح و روشن درباره اشیاء و فلسفه را با همان روش روشن و ساده خود چنین تعریف کرد : « فکر درباره اشیاء به قابل فهم ترین وجوه ممکنه . » بدین ترتیب پس از سال ۱۹۰۰ ، آثار او تقریباً همه در زمینه فلسفه بود . از کتاب « اراده ایمان » ( ۱۸۹۷ ) شروع کرد ؛ بعد ، پس از انتشار شاهکاری درباره تأویلات روانشناسی به نام « طرق آزمایش دینی وروحانی » ( ۱۹۰۲ ) ، به انتشار کتاب مشهور خود به نام « پراگماتیسم » ( ۱۹۰۷ ) ، « عالم متکثر » ( ۱۹۰۹ ) ، « معنی حقیقت » ( ۱۹۰۹ ) پرداخت . برخی از مسائل فلسفه » یک سال از مرگ او منتشر شد ( ۱۹۱۱ ) ، و بعد مجلد . مهمی به نام « رسالاتی در فلسفه تجربی اساسی » از چاپ درآمد ( ۱۹۹۲ ) . ما باید از همین کتاب اخیر شروع کنیم زیرا در این کتاب است که او به صراحت و وضوح تمام مبانی فلسفی خود را بیان داشته است .
هنگامی که در سال ۱۸۷۸ ازدواج کرد، به نظر می‌رسید که تندرستی و روحیه فعال خود را نه تنها حفظ کرده، بلکه سالم‌تر و فعال‌تر شده‌است. او تدریس کرد، به شاگردانش دانش آموخت، سفرها کرد، به شهرت و آوازه رسید، و انگیزش فکری عظیمی را در محفلی از دوستان و همکاران برجسته و فاضل خود پدیدآورد و نیز از محضر آنان نیز بهره‌ها برد. فیلسوف بزرگ عصر و زمانه‌اش بود. وی فلسفه پراگماتیسم را که از سوی همشهری آمریکایی‌اش چارلز سندرز پیرس باب شده بود، پذیرا شد و آن را بسط و توسعه داد. در واقع ویلیام جیمز بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم می‌باشد.
پذیرش کثرت، سیلان و صیرورت و نامتعین بودن همه چیزها و یک دیدگاه واقع‌بینانه و مبتنی بر عقل موجود - نسبت به همه جنبه‌های تجربه بشری - در کانون تفکر او قرار دارد. اما این هرگز موجب نمی‌شود که فلسفه وی یکنواخت و دنیوی شود. او معتقد بود که اگر فکر و اندیشه‌ای مؤثر واقع شود، از نوع فکر و اندیشه واقعی است؛ و مادامی که سبب‌ساز دگرگونی در زندگی شود، پرمعنا و ارزشمند خواهد بود. از نگاه او، حقیقت یک امر مطلق ثابت و تغییرناپذیر نیست بلکه در اثر فعالیت انسان ابداع یا ایجاد می‌شود. علاوه بر آن، بین حقیقت و خیر پیوندی تنگاتنگ وجود دارد: آنچه حقیقت است تبدیل به خیر می‌شود.
دغدغه نهایی او یک امر اخلاقی است. او می‌خواهد روشی فلسفی را برای زندگی و نیز انسان‌ها ارائه دهد. شیوه زنده و با روح کلام و نوشتارش، وی را در نزد همگان محبوب کرد.
او دغدغه‌های دینی‌اش را در اولین نوشته‌هایش و کتابش با عنوان اصول بیان کرد اما در آثار دیگرش به‌طور واضح‌تری به آن‌ها پرداخت از جمله در کتاب اراده باور
در سال ۱۸۹۹ که ویلیام جیمز سرگرم بالا رفتن از کوهی در نزدیکی خانه‌اش در نیوهمپشایر بود، راه بازگشت خود را گم کرد. تلاش شدید او برای یافتن راه بازگشت از کوه مزبور، موجب تشدید ناراحتی قلبی‌اش شد. در طول دو سال آینده، تقریباً زمین‌گیر بود. اما به ناگهان و در کمال حیرت، بهبود یافت و توانست به هاروارد برگردد و شغل پرمشغله تدریس را از سر گیرد.
در سال ۱۹۰۷ بازنشسته شد و در ۱۹۰۹ کتاب یک جهان کثرت‌گرا را انتشار داد؛ وی در این اثر به طرز درخشانی به آثار هگل، فخنر و برگسون پرداخته‌است. پس از چند ماه، ناراحتی قلبی او دوباره بروز کرد و در ۲۶ اوت ۱۹۱۰ در خانه‌اش، واقع در نیوهمپشایر، درگذشت.
آثار
پراگماتیسم، نامی تازه برای برخی طرق اندیشیدن، مطالعات همگانی در فلسفه (Prognatism, a New Name for some Old Ways of Thinking: Popular Lectures on Philosphy) این کتاب، که در ۱۹۰۷ انتشار یافت، مجموعه‌ای از سخنرانی‌هایی است که ویلیام جیمز، در ۱۹۰۶–۱۹۰۷ ایراد کرده‌است. پراگماتیسم از کلمه یونانی «پراگما» به معنای عمل است، و کلمه‌ای است که نخستین بار چارلز پیرس انگلیسی در مقاله معروفش با عنوان چگونه می‌توان افکار خود را روشن ساخت، به کار برده‌است. پیرس در این مقاله ثابت می‌کند که برای شکافتن یک فکر کافی است که به تعیین رفتاری که این فکر برمی‌انگیزد، بپردازیم). این اصل که بیست سال بعد ویلیام جیمز بحث دربارهٔ آن را از سر می‌گیرد در اندک زمان به نحو گسترده‌ای رواج می‌یابد. دقیق‌تر بگوییم، اصطلاح «پراگماتیسم» فقط به این جریان که در دهه‌های آخر قرن نوزدهم مخصوصاً به همت جیمز و دیویی اروپا را فرا گرفت اطلاق می‌شود. جیمز از این اصل آغاز می‌کند که هیچ‌یک از نظام‌های فلسفی که تا این زمان پیشنهاد شده‌است، قانع‌کننده نیست، زیرا مذهب اصالت تجربه غیرانسانی و غیردینی است و مذهب اصالت عقل از صفت عینی عالم واقع غافل است. «هیچ نظریه‌ای نسخه مطلق واقعیت نیست»؛ همه نظریه‌ها جنبه سودمندی دارند و بیشتر صورت‌های ذهنی سازگاری با واقعیت‌اند تا جلوه‌ها و پاسخ به معمایی که از سوی الوهیت طرح شده‌است. مذهب اصالت عمل تنها فلسفه‌ای است که در دسترس آدمی است، زیرا سعی ما در راه شناخت در هر قدم بر اثر ترجیحات و منافع و نیازهای ما تحریض و هدایت می‌شود. به همین جهت، جیمز به جای این‌که اصل فکری و عقلی کاملاً غیرشخصی را ملاک حقیقت انگارد، فلسفه‌ای را می‌پذیرد که با احتیاجات و خواسته‌های ما مطابقت دارد. برطبق اصول مذهب اصالت عمل، هرگاه نتایج فرضیه‌ای در زندگی سودمند باشد نمی‌توان آن را طرد کرد. بدین ترتیب در شیوه تفکر ما، امر حقیقی و درست تنها آن چیزی است که در شیوه عمل مناسب باشد. حقیقت یک تصور صفتی از این تصور نیست، بلکه حقیقت بر تصور ما «فرود می‌آید»، و آن‌گاه تصور حقیقی می‌شود و حقیقت خود را از حوادث می‌گیرد؛ بنابراین، فلسفه امر حقیقی را مشاهده نمی‌کند، بلکه آن را خلق می‌کند: «ما قطعه‌ای از سنگ مرمر را دریافت می‌کنیم، اما مجسمه را ما خود می‌تراشیم.» ملاحظه می‌کنیم که در این شرایط، جیمز در تاریخ فلسفه تنها میان مزاج‌های فردی تعارضی می‌بیند که از ظریف (مذهب اصالت عقل) به وحشی (مذهب اصالت تجربه) ادامه دارد؛ بنابراین، مذهب اصالت عمل به جای جستن انسجام مطلقی سعی دارد که برخوردهای میان مکاتب مختلف را تعدیل کند. این فلسفه توانسته‌است نوعی عرفان ملموس باشد که معرفت را صورت ساده‌ای از سازگاری حیاتی می‌بیند؛ با این همه، هدف آن عالی‌تر است و می‌خواهد ضابطه عمل را به مقام ضابطه عینی ارتقاء دهد. به همین جهت، فلسفه عملی به نوعی فلسفه انسانی (اومانیسم) تعبیر می‌شود که فرق دقیق آن برحسب آرمان زندگی فلاسفه مختلف که مبلغ آن‌اند، متغیر است. در نظر جیمز، این مکتب رنگ فلسفه روحی (اسپیریتوئالیسم)به خود گرفته‌است.
اصول روانشناسی (The Principles of Psychology)
اراده باور و مقالاتی دیگر در فلسفه (The Will to Believe and Other Essays in Popular Philosophy)[۱۱]
تنوع تجربه دینی (The varieties of Religious Experience) این کتاب که حاصل سخنرانی‌های او در مجموعه پر وجهه گیفورد است که در سال‌های ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ در ادینبورگ ایراد کرد امروزه اثری کلاسیک در حوزه دین‌پژوهی شمرده می‌شود.
انجمن ادبی هزار و یک شب

ویلیام جیمز (William James، زاده ۱۱ ژانویه ۱۸۴۲ – درگذشته ۲۶ اوت ۱۹۱۰) فیلسوف آمریکایی و بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم بود....
14/01/2022

ویلیام جیمز (William James، زاده ۱۱ ژانویه ۱۸۴۲ – درگذشته ۲۶ اوت ۱۹۱۰) فیلسوف آمریکایی و بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم بود. وی در زمینه روانشناسی و فلسفه مطالعات عمیقی داشت و به عنوان پزشک نیز به فعالیت مشغول بوده‌است. فلسفه پراگماتیسم وی را «عملگرایی» یا «اصالت دادن به عمل» در زبان فارسی ترجمه کرده‌اند؛ ولی در یک نگاه اجمالی ویلیام جیمز منشأ حقیقت را در «سودمند بودن» یک امر یا قضیه می‌دانست. حقیقت به چیزی اطلاق می‌شود که «سودمند» یا «عملی» باشد. چیزی که «سودمند» نیست نمی‌تواند «حقیقت» باشد. پراگماتیست‌ها معتقد بودند هدف ما نباید کشف حقیقت و رسیدن به آن باشد بلکه همین که سودمندی و منفعت خود را برساند نشانه صحیح بودن آن و حقیقت است. مثلاً وقتی به زغال داغ که سوزنده است دست نمی‌زنیم این عملاً برای ما سودمند است پس حقیقت است. به همین منظور طرفداران این مسلک را امروزه «عملگرا» ها می‌نامند. در زبان روزمره به چیز یا کسی که به منافع قابل دسترسی کوشش می‌کند عادتاً «پراگماتیست» می‌گویند.
ویلیام جیمز در ۱۸۶۲ در نیویورک سینی متولد شد . پدر او عارفی بود از پیروان سودنبورگ که نکته سنجی و بذله گوییش به عرفان او صدمه ای نزده بود ؛ پسر نیز هر سه صفت را دارا بود . پس از آنکه چند صباحی در مدارس خصوصی امریکا به تحصیل پرداخت با برادرش « هنری » ، که یکسال کوچکتر از او بود ، برای تحصیل در یک مدرسه خصوصی به فرانسه فرستاده شد . در آنجا با شارگو و دیگر آسیب شناسان روان به کار مشغول شدند و هر دو رغبتی به روانشناسی پیدا کردند . یکی از آنها ، بنا به یک قول مشهور قدیم ، داستان را مانند روانشناسی و دیگری روانشناسی را به شکل داستان نوشت . « هنری » بیشتر عمر خود را در خارج گذراند و آخر کار به تابعیت انگلستان در آمد . او در اثر تماس دایمی با تمدن اروپایی به مرحله ای از کمال و پختگی فکری رسید که برادرش ویلیام فاقد آن بود ؛ ولی ویلیام پس از آنکه به امریکا برگشت تحت تأثیر ملتی جوان و پرنشاط و امید قرار گرفت و زمان و مکان خود را پذیرفت که با بال و پر عمر خویش به کمال اوج و شهرت رسید ، شهرتی که هیچ فیلسوف امریکایی تا آن وقت به دست نیاورده بود . از دانشگاه هاروارد به اخذ درجه دکترا در طب نایل شد.از سال 1872 تا هنگام مرگ ، به سال ۱۹۱۰ ، در همان دانشگاه نخست به تدریس تشریح و فیزیولوژی و بعد روانشناسی و آخر کار به تعلیم فلسفه پرداخت . بزرگترین اثر او تقریباً نخستین اثر اوست و عنوانش « اصول روانشناسی است و به سال ۱۸۹۰ منتشر شده این کتاب مخلوط دلپذیری است از فلسفه مابعدالطبیعه و تشریح و تحلیل ، زیرا روانشناسی او زادة فلسفه مابعدالطبیعه است . با اینهمه ، کتاب آموزنده ترین و سهل الفهم ترین خلاصه ای است که در این موضوع نوشته شده است . ظرافت و لطفی که هنری در جملات خود به کار برده است ویلیام را در بیان عمیقترین درون بینی که روانشناسی از عهد صراحت و روشنی خیره کننده دیوید هیوم تاکنون شناخته است ، کمک کرد . این عشق به تحلیل روشنگر ویلیام جیمز را از روانشناسی به فلسفه رهنمایی کرد و سرانجام به خود فلسفه مابعد طبیعی برگشت . با همه تمایلات واقع بینی و اثباتی خود استدلال میکرد که فلسفة مابعدطبیعی فقط کششی است برای تفکر صریح و روشن درباره اشیاء و فلسفه را با همان روش روشن و ساده خود چنین تعریف کرد : « فکر درباره اشیاء به قابل فهم ترین وجوه ممکنه . » بدین ترتیب پس از سال ۱۹۰۰ ، آثار او تقریباً همه در زمینه فلسفه بود . از کتاب « اراده ایمان » ( ۱۸۹۷ ) شروع کرد ؛ بعد ، پس از انتشار شاهکاری درباره تأویلات روانشناسی به نام « طرق آزمایش دینی وروحانی » ( ۱۹۰۲ ) ، به انتشار کتاب مشهور خود به نام « پراگماتیسم » ( ۱۹۰۷ ) ، « عالم متکثر » ( ۱۹۰۹ ) ، « معنی حقیقت » ( ۱۹۰۹ ) پرداخت . برخی از مسائل فلسفه » یک سال از مرگ او منتشر شد ( ۱۹۱۱ ) ، و بعد مجلد . مهمی به نام « رسالاتی در فلسفه تجربی اساسی » از چاپ درآمد ( ۱۹۹۲ ) . ما باید از همین کتاب اخیر شروع کنیم زیرا در این کتاب است که او به صراحت و وضوح تمام مبانی فلسفی خود را بیان داشته است .
هنگامی که در سال ۱۸۷۸ ازدواج کرد، به نظر می‌رسید که تندرستی و روحیه فعال خود را نه تنها حفظ کرده، بلکه سالم‌تر و فعال‌تر شده‌است. او تدریس کرد، به شاگردانش دانش آموخت، سفرها کرد، به شهرت و آوازه رسید، و انگیزش فکری عظیمی را در محفلی از دوستان و همکاران برجسته و فاضل خود پدیدآورد و نیز از محضر آنان نیز بهره‌ها برد. فیلسوف بزرگ عصر و زمانه‌اش بود. وی فلسفه پراگماتیسم را که از سوی همشهری آمریکایی‌اش چارلز سندرز پیرس باب شده بود، پذیرا شد و آن را بسط و توسعه داد. در واقع ویلیام جیمز بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم می‌باشد.
پذیرش کثرت، سیلان و صیرورت و نامتعین بودن همه چیزها و یک دیدگاه واقع‌بینانه و مبتنی بر عقل موجود - نسبت به همه جنبه‌های تجربه بشری - در کانون تفکر او قرار دارد. اما این هرگز موجب نمی‌شود که فلسفه وی یکنواخت و دنیوی شود. او معتقد بود که اگر فکر و اندیشه‌ای مؤثر واقع شود، از نوع فکر و اندیشه واقعی است؛ و مادامی که سبب‌ساز دگرگونی در زندگی شود، پرمعنا و ارزشمند خواهد بود. از نگاه او، حقیقت یک امر مطلق ثابت و تغییرناپذیر نیست بلکه در اثر فعالیت انسان ابداع یا ایجاد می‌شود. علاوه بر آن، بین حقیقت و خیر پیوندی تنگاتنگ وجود دارد: آنچه حقیقت است تبدیل به خیر می‌شود.
دغدغه نهایی او یک امر اخلاقی است. او می‌خواهد روشی فلسفی را برای زندگی و نیز انسان‌ها ارائه دهد. شیوه زنده و با روح کلام و نوشتارش، وی را در نزد همگان محبوب کرد.
او دغدغه‌های دینی‌اش را در اولین نوشته‌هایش و کتابش با عنوان اصول بیان کرد اما در آثار دیگرش به‌طور واضح‌تری به آن‌ها پرداخت از جمله در کتاب اراده باور
در سال ۱۸۹۹ که ویلیام جیمز سرگرم بالا رفتن از کوهی در نزدیکی خانه‌اش در نیوهمپشایر بود، راه بازگشت خود را گم کرد. تلاش شدید او برای یافتن راه بازگشت از کوه مزبور، موجب تشدید ناراحتی قلبی‌اش شد. در طول دو سال آینده، تقریباً زمین‌گیر بود. اما به ناگهان و در کمال حیرت، بهبود یافت و توانست به هاروارد برگردد و شغل پرمشغله تدریس را از سر گیرد.
در سال ۱۹۰۷ بازنشسته شد و در ۱۹۰۹ کتاب یک جهان کثرت‌گرا را انتشار داد؛ وی در این اثر به طرز درخشانی به آثار هگل، فخنر و برگسون پرداخته‌است. پس از چند ماه، ناراحتی قلبی او دوباره بروز کرد و در ۲۶ اوت ۱۹۱۰ در خانه‌اش، واقع در نیوهمپشایر، درگذشت.
آثار
پراگماتیسم، نامی تازه برای برخی طرق اندیشیدن، مطالعات همگانی در فلسفه (Prognatism, a New Name for some Old Ways of Thinking: Popular Lectures on Philosphy) این کتاب، که در ۱۹۰۷ انتشار یافت، مجموعه‌ای از سخنرانی‌هایی است که ویلیام جیمز، در ۱۹۰۶–۱۹۰۷ ایراد کرده‌است. پراگماتیسم از کلمه یونانی «پراگما» به معنای عمل است، و کلمه‌ای است که نخستین بار چارلز پیرس انگلیسی در مقاله معروفش با عنوان چگونه می‌توان افکار خود را روشن ساخت، به کار برده‌است. پیرس در این مقاله ثابت می‌کند که برای شکافتن یک فکر کافی است که به تعیین رفتاری که این فکر برمی‌انگیزد، بپردازیم). این اصل که بیست سال بعد ویلیام جیمز بحث دربارهٔ آن را از سر می‌گیرد در اندک زمان به نحو گسترده‌ای رواج می‌یابد. دقیق‌تر بگوییم، اصطلاح «پراگماتیسم» فقط به این جریان که در دهه‌های آخر قرن نوزدهم مخصوصاً به همت جیمز و دیویی اروپا را فرا گرفت اطلاق می‌شود. جیمز از این اصل آغاز می‌کند که هیچ‌یک از نظام‌های فلسفی که تا این زمان پیشنهاد شده‌است، قانع‌کننده نیست، زیرا مذهب اصالت تجربه غیرانسانی و غیردینی است و مذهب اصالت عقل از صفت عینی عالم واقع غافل است. «هیچ نظریه‌ای نسخه مطلق واقعیت نیست»؛ همه نظریه‌ها جنبه سودمندی دارند و بیشتر صورت‌های ذهنی سازگاری با واقعیت‌اند تا جلوه‌ها و پاسخ به معمایی که از سوی الوهیت طرح شده‌است. مذهب اصالت عمل تنها فلسفه‌ای است که در دسترس آدمی است، زیرا سعی ما در راه شناخت در هر قدم بر اثر ترجیحات و منافع و نیازهای ما تحریض و هدایت می‌شود. به همین جهت، جیمز به جای این‌که اصل فکری و عقلی کاملاً غیرشخصی را ملاک حقیقت انگارد، فلسفه‌ای را می‌پذیرد که با احتیاجات و خواسته‌های ما مطابقت دارد. برطبق اصول مذهب اصالت عمل، هرگاه نتایج فرضیه‌ای در زندگی سودمند باشد نمی‌توان آن را طرد کرد. بدین ترتیب در شیوه تفکر ما، امر حقیقی و درست تنها آن چیزی است که در شیوه عمل مناسب باشد. حقیقت یک تصور صفتی از این تصور نیست، بلکه حقیقت بر تصور ما «فرود می‌آید»، و آن‌گاه تصور حقیقی می‌شود و حقیقت خود را از حوادث می‌گیرد؛ بنابراین، فلسفه امر حقیقی را مشاهده نمی‌کند، بلکه آن را خلق می‌کند: «ما قطعه‌ای از سنگ مرمر را دریافت می‌کنیم، اما مجسمه را ما خود می‌تراشیم.» ملاحظه می‌کنیم که در این شرایط، جیمز در تاریخ فلسفه تنها میان مزاج‌های فردی تعارضی می‌بیند که از ظریف (مذهب اصالت عقل) به وحشی (مذهب اصالت تجربه) ادامه دارد؛ بنابراین، مذهب اصالت عمل به جای جستن انسجام مطلقی سعی دارد که برخوردهای میان مکاتب مختلف را تعدیل کند. این فلسفه توانسته‌است نوعی عرفان ملموس باشد که معرفت را صورت ساده‌ای از سازگاری حیاتی می‌بیند؛ با این همه، هدف آن عالی‌تر است و می‌خواهد ضابطه عمل را به مقام ضابطه عینی ارتقاء دهد. به همین جهت، فلسفه عملی به نوعی فلسفه انسانی (اومانیسم) تعبیر می‌شود که فرق دقیق آن برحسب آرمان زندگی فلاسفه مختلف که مبلغ آن‌اند، متغیر است. در نظر جیمز، این مکتب رنگ فلسفه روحی (اسپیریتوئالیسم)به خود گرفته‌است.
اصول روانشناسی (The Principles of Psychology)
اراده باور و مقالاتی دیگر در فلسفه (The Will to Believe and Other Essays in Popular Philosophy)[۱۱]
تنوع تجربه دینی (The varieties of Religious Experience) این کتاب که حاصل سخنرانی‌های او در مجموعه پر وجهه گیفورد است که در سال‌های ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ در ادینبورگ ایراد کرد امروزه اثری کلاسیک در حوزه دین‌پژوهی شمرده می‌شود.
انجمن ادبی هزار و یک

ویلیام جیمز (William James، زاده ۱۱ ژانویه ۱۸۴۲ – درگذشته ۲۶ اوت ۱۹۱۰) فیلسوف آمریکایی و بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم بود....
14/01/2022

ویلیام جیمز (William James، زاده ۱۱ ژانویه ۱۸۴۲ – درگذشته ۲۶ اوت ۱۹۱۰) فیلسوف آمریکایی و بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم بود. وی در زمینه روانشناسی و فلسفه مطالعات عمیقی داشت و به عنوان پزشک نیز به فعالیت مشغول بوده‌است. فلسفه پراگماتیسم وی را «عملگرایی» یا «اصالت دادن به عمل» در زبان فارسی ترجمه کرده‌اند؛ ولی در یک نگاه اجمالی ویلیام جیمز منشأ حقیقت را در «سودمند بودن» یک امر یا قضیه می‌دانست. حقیقت به چیزی اطلاق می‌شود که «سودمند» یا «عملی» باشد. چیزی که «سودمند» نیست نمی‌تواند «حقیقت» باشد. پراگماتیست‌ها معتقد بودند هدف ما نباید کشف حقیقت و رسیدن به آن باشد بلکه همین که سودمندی و منفعت خود را برساند نشانه صحیح بودن آن و حقیقت است. مثلاً وقتی به زغال داغ که سوزنده است دست نمی‌زنیم این عملاً برای ما سودمند است پس حقیقت است. به همین منظور طرفداران این مسلک را امروزه «عملگرا» ها می‌نامند. در زبان روزمره به چیز یا کسی که به منافع قابل دسترسی کوشش می‌کند عادتاً «پراگماتیست» می‌گویند.
ویلیام جیمز در ۱۸۶۲ در نیویورک سینی متولد شد . پدر او عارفی بود از پیروان سودنبورگ که نکته سنجی و بذله گوییش به عرفان او صدمه ای نزده بود ؛ پسر نیز هر سه صفت را دارا بود . پس از آنکه چند صباحی در مدارس خصوصی امریکا به تحصیل پرداخت با برادرش « هنری » ، که یکسال کوچکتر از او بود ، برای تحصیل در یک مدرسه خصوصی به فرانسه فرستاده شد . در آنجا با شارگو و دیگر آسیب شناسان روان به کار مشغول شدند و هر دو رغبتی به روانشناسی پیدا کردند . یکی از آنها ، بنا به یک قول مشهور قدیم ، داستان را مانند روانشناسی و دیگری روانشناسی را به شکل داستان نوشت . « هنری » بیشتر عمر خود را در خارج گذراند و آخر کار به تابعیت انگلستان در آمد . او در اثر تماس دایمی با تمدن اروپایی به مرحله ای از کمال و پختگی فکری رسید که برادرش ویلیام فاقد آن بود ؛ ولی ویلیام پس از آنکه به امریکا برگشت تحت تأثیر ملتی جوان و پرنشاط و امید قرار گرفت و زمان و مکان خود را پذیرفت که با بال و پر عمر خویش به کمال اوج و شهرت رسید ، شهرتی که هیچ فیلسوف امریکایی تا آن وقت به دست نیاورده بود . از دانشگاه هاروارد به اخذ درجه دکترا در طب نایل شد.از سال 1872 تا هنگام مرگ ، به سال ۱۹۱۰ ، در همان دانشگاه نخست به تدریس تشریح و فیزیولوژی و بعد روانشناسی و آخر کار به تعلیم فلسفه پرداخت . بزرگترین اثر او تقریباً نخستین اثر اوست و عنوانش « اصول روانشناسی است و به سال ۱۸۹۰ منتشر شده این کتاب مخلوط دلپذیری است از فلسفه مابعدالطبیعه و تشریح و تحلیل ، زیرا روانشناسی او زادة فلسفه مابعدالطبیعه است . با اینهمه ، کتاب آموزنده ترین و سهل الفهم ترین خلاصه ای است که در این موضوع نوشته شده است . ظرافت و لطفی که هنری در جملات خود به کار برده است ویلیام را در بیان عمیقترین درون بینی که روانشناسی از عهد صراحت و روشنی خیره کننده دیوید هیوم تاکنون شناخته است ، کمک کرد . این عشق به تحلیل روشنگر ویلیام جیمز را از روانشناسی به فلسفه رهنمایی کرد و سرانجام به خود فلسفه مابعد طبیعی برگشت . با همه تمایلات واقع بینی و اثباتی خود استدلال میکرد که فلسفة مابعدطبیعی فقط کششی است برای تفکر صریح و روشن درباره اشیاء و فلسفه را با همان روش روشن و ساده خود چنین تعریف کرد : « فکر درباره اشیاء به قابل فهم ترین وجوه ممکنه . » بدین ترتیب پس از سال ۱۹۰۰ ، آثار او تقریباً همه در زمینه فلسفه بود . از کتاب « اراده ایمان » ( ۱۸۹۷ ) شروع کرد ؛ بعد ، پس از انتشار شاهکاری درباره تأویلات روانشناسی به نام « طرق آزمایش دینی وروحانی » ( ۱۹۰۲ ) ، به انتشار کتاب مشهور خود به نام « پراگماتیسم » ( ۱۹۰۷ ) ، « عالم متکثر » ( ۱۹۰۹ ) ، « معنی حقیقت » ( ۱۹۰۹ ) پرداخت . برخی از مسائل فلسفه » یک سال از مرگ او منتشر شد ( ۱۹۱۱ ) ، و بعد مجلد . مهمی به نام « رسالاتی در فلسفه تجربی اساسی » از چاپ درآمد ( ۱۹۹۲ ) . ما باید از همین کتاب اخیر شروع کنیم زیرا در این کتاب است که او به صراحت و وضوح تمام مبانی فلسفی خود را بیان داشته است .
هنگامی که در سال ۱۸۷۸ ازدواج کرد، به نظر می‌رسید که تندرستی و روحیه فعال خود را نه تنها حفظ کرده، بلکه سالم‌تر و فعال‌تر شده‌است. او تدریس کرد، به شاگردانش دانش آموخت، سفرها کرد، به شهرت و آوازه رسید، و انگیزش فکری عظیمی را در محفلی از دوستان و همکاران برجسته و فاضل خود پدیدآورد و نیز از محضر آنان نیز بهره‌ها برد. فیلسوف بزرگ عصر و زمانه‌اش بود. وی فلسفه پراگماتیسم را که از سوی همشهری آمریکایی‌اش چارلز سندرز پیرس باب شده بود، پذیرا شد و آن را بسط و توسعه داد. در واقع ویلیام جیمز بنیان‌گذار مکتب پراگماتیسم می‌باشد.
پذیرش کثرت، سیلان و صیرورت و نامتعین بودن همه چیزها و یک دیدگاه واقع‌بینانه و مبتنی بر عقل موجود - نسبت به همه جنبه‌های تجربه بشری - در کانون تفکر او قرار دارد. اما این هرگز موجب نمی‌شود که فلسفه وی یکنواخت و دنیوی شود. او معتقد بود که اگر فکر و اندیشه‌ای مؤثر واقع شود، از نوع فکر و اندیشه واقعی است؛ و مادامی که سبب‌ساز دگرگونی در زندگی شود، پرمعنا و ارزشمند خواهد بود. از نگاه او، حقیقت یک امر مطلق ثابت و تغییرناپذیر نیست بلکه در اثر فعالیت انسان ابداع یا ایجاد می‌شود. علاوه بر آن، بین حقیقت و خیر پیوندی تنگاتنگ وجود دارد: آنچه حقیقت است تبدیل به خیر می‌شود.
دغدغه نهایی او یک امر اخلاقی است. او می‌خواهد روشی فلسفی را برای زندگی و نیز انسان‌ها ارائه دهد. شیوه زنده و با روح کلام و نوشتارش، وی را در نزد همگان محبوب کرد.
او دغدغه‌های دینی‌اش را در اولین نوشته‌هایش و کتابش با عنوان اصول بیان کرد اما در آثار دیگرش به‌طور واضح‌تری به آن‌ها پرداخت از جمله در کتاب اراده باور
در سال ۱۸۹۹ که ویلیام جیمز سرگرم بالا رفتن از کوهی در نزدیکی خانه‌اش در نیوهمپشایر بود، راه بازگشت خود را گم کرد. تلاش شدید او برای یافتن راه بازگشت از کوه مزبور، موجب تشدید ناراحتی قلبی‌اش شد. در طول دو سال آینده، تقریباً زمین‌گیر بود. اما به ناگهان و در کمال حیرت، بهبود یافت و توانست به هاروارد برگردد و شغل پرمشغله تدریس را از سر گیرد.
در سال ۱۹۰۷ بازنشسته شد و در ۱۹۰۹ کتاب یک جهان کثرت‌گرا را انتشار داد؛ وی در این اثر به طرز درخشانی به آثار هگل، فخنر و برگسون پرداخته‌است. پس از چند ماه، ناراحتی قلبی او دوباره بروز کرد و در ۲۶ اوت ۱۹۱۰ در خانه‌اش، واقع در نیوهمپشایر، درگذشت.
آثار
پراگماتیسم، نامی تازه برای برخی طرق اندیشیدن، مطالعات همگانی در فلسفه (Prognatism, a New Name for some Old Ways of Thinking: Popular Lectures on Philosphy) این کتاب، که در ۱۹۰۷ انتشار یافت، مجموعه‌ای از سخنرانی‌هایی است که ویلیام جیمز، در ۱۹۰۶–۱۹۰۷ ایراد کرده‌است. پراگماتیسم از کلمه یونانی «پراگما» به معنای عمل است، و کلمه‌ای است که نخستین بار چارلز پیرس انگلیسی در مقاله معروفش با عنوان چگونه می‌توان افکار خود را روشن ساخت، به کار برده‌است. پیرس در این مقاله ثابت می‌کند که برای شکافتن یک فکر کافی است که به تعیین رفتاری که این فکر برمی‌انگیزد، بپردازیم). این اصل که بیست سال بعد ویلیام جیمز بحث دربارهٔ آن را از سر می‌گیرد در اندک زمان به نحو گسترده‌ای رواج می‌یابد. دقیق‌تر بگوییم، اصطلاح «پراگماتیسم» فقط به این جریان که در دهه‌های آخر قرن نوزدهم مخصوصاً به همت جیمز و دیویی اروپا را فرا گرفت اطلاق می‌شود. جیمز از این اصل آغاز می‌کند که هیچ‌یک از نظام‌های فلسفی که تا این زمان پیشنهاد شده‌است، قانع‌کننده نیست، زیرا مذهب اصالت تجربه غیرانسانی و غیردینی است و مذهب اصالت عقل از صفت عینی عالم واقع غافل است. «هیچ نظریه‌ای نسخه مطلق واقعیت نیست»؛ همه نظریه‌ها جنبه سودمندی دارند و بیشتر صورت‌های ذهنی سازگاری با واقعیت‌اند تا جلوه‌ها و پاسخ به معمایی که از سوی الوهیت طرح شده‌است. مذهب اصالت عمل تنها فلسفه‌ای است که در دسترس آدمی است، زیرا سعی ما در راه شناخت در هر قدم بر اثر ترجیحات و منافع و نیازهای ما تحریض و هدایت می‌شود. به همین جهت، جیمز به جای این‌که اصل فکری و عقلی کاملاً غیرشخصی را ملاک حقیقت انگارد، فلسفه‌ای را می‌پذیرد که با احتیاجات و خواسته‌های ما مطابقت دارد. برطبق اصول مذهب اصالت عمل، هرگاه نتایج فرضیه‌ای در زندگی سودمند باشد نمی‌توان آن را طرد کرد. بدین ترتیب در شیوه تفکر ما، امر حقیقی و درست تنها آن چیزی است که در شیوه عمل مناسب باشد. حقیقت یک تصور صفتی از این تصور نیست، بلکه حقیقت بر تصور ما «فرود می‌آید»، و آن‌گاه تصور حقیقی می‌شود و حقیقت خود را از حوادث می‌گیرد؛ بنابراین، فلسفه امر حقیقی را مشاهده نمی‌کند، بلکه آن را خلق می‌کند: «ما قطعه‌ای از سنگ مرمر را دریافت می‌کنیم، اما مجسمه را ما خود می‌تراشیم.» ملاحظه می‌کنیم که در این شرایط، جیمز در تاریخ فلسفه تنها میان مزاج‌های فردی تعارضی می‌بیند که از ظریف (مذهب اصالت عقل) به وحشی (مذهب اصالت تجربه) ادامه دارد؛ بنابراین، مذهب اصالت عمل به جای جستن انسجام مطلقی سعی دارد که برخوردهای میان مکاتب مختلف را تعدیل کند. این فلسفه توانسته‌است نوعی عرفان ملموس باشد که معرفت را صورت ساده‌ای از سازگاری حیاتی می‌بیند؛ با این همه، هدف آن عالی‌تر است و می‌خواهد ضابطه عمل را به مقام ضابطه عینی ارتقاء دهد. به همین جهت، فلسفه عملی به نوعی فلسفه انسانی (اومانیسم) تعبیر می‌شود که فرق دقیق آن برحسب آرمان زندگی فلاسفه مختلف که مبلغ آن‌اند، متغیر است. در نظر جیمز، این مکتب رنگ فلسفه روحی (اسپیریتوئالیسم)به خود گرفته‌است.
اصول روانشناسی (The Principles of Psychology)
اراده باور و مقالاتی دیگر در فلسفه (The Will to Believe and Other Essays in Popular Philosophy)[۱۱]
تنوع تجربه دینی (The varieties of Religious Experience) این کتاب که حاصل سخنرانی‌های او در مجموعه پر وجهه گیفورد است که در سال‌های ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ در ادینبورگ ایراد کرد امروزه اثری کلاسیک در حوزه دین‌پژوهی شمرده می‌شود.
انجمن هزار و یک شب

Address


Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when Kabull Sociolgical Club باشگاه جامعه شناسی کابلستان posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Shortcuts

  • Address
  • Alerts
  • Claim ownership or report listing
  • Want your business to be the top-listed Media Company?

Share