غزل من و غم من

  • Home
  • غزل من و غم من

غزل من و غم من غزل من و غم من تارنمایی از شعر و ترانه

غزل من و غم من

به هواي تازه ماند غزل من و غم من
به خدا ترا رساند غزل من و غم من
همه اش سلام عشق است و كلام آشنايي
همه نور مي فشاند غزل من و غم من
زاداي مهرباني به مباركي رسيده
كه به نيمه ره نماند غزل من و غم من
چو قلندران صافي چو برهنه گاني صادق
دغل و دغا نداند غزل من و غم من
به زمين شوره ي جان و به خاكتوده ي دل
گل سرخ پروراند غزل من و غم من
به قلمرو دل انگيز تخيلم فرود آي
كه هماي مي پراند غزل من و غم من

Qahar Asi

آمدم از شب تاریک به فردا برسماز بد و خوب گذشتم که به اینجا برسمپشت سر، خاطرۀ کودکی‌ام جا ماندهیک نفر در دل من هست که تنه...
21/10/2022

آمدم از شب تاریک به فردا برسم
از بد و خوب گذشتم که به اینجا برسم

پشت سر، خاطرۀ کودکی‌ام جا مانده
یک نفر در دل من هست که تنها مانده

با دل خسته کسی کاش که راهی نشود
هیچ‌کس، هیچ‌کس، آواره الهی نشود

خانه‌ام سوخت، اگر این همه راه آمده‌ام
«از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ام»

از غم و درد دلم کاش که آکنده نبود
جنگ در کشور من کاش پناهنده نبود

باغ‌ها را بغل بوتۀ خشخاش ببین
زشت و زیبای مرا مثل خودت فاش ببین

من همانم که نرفته‌ست غمت از یادم
تو همانی که زمین خوردی و من افتادم

پای یک چشمه نبوده مگر آبادی‌مان؟
پس چرا دور شده خانۀ اجدادی‌مان؟

هشت سال از تب یک عشق سرودم با تو
من مگر هم‌نفس جنگ نبودم با تو؟

حائلی بین دل ما دو نفر کاش نبود
مرزها ساختۀ دست بشر کاش نبود

دوستی کاش دمی دست تکانم بدهد
وقت لبخند زدن بغض امانم بدهد

هر دو همسایۀ دیوار به دیوار من‌اند
مثل تو، شادی و اندوه وطن‌دار من‌اند

12/09/2022
گم شدم در پهنه صحرای عشقدر شبی چون چهره بختم سیاهناگهان بی آنکه بتوانم گریختبر سرم بارید باران گناهمست بودم، مست عشق و م...
12/09/2022

گم شدم در پهنه صحرای عشق
در شبی چون چهره بختم سیاه
ناگهان بی آنکه بتوانم گریخت
بر سرم بارید باران گناه

مست بودم، مست عشق و مست ناز
مردی آمد قلب سنگم را ربود
بسکه رنجم داد و لذت دادمش
ترک او کردم، چه می دانم که بود

🍂

بیا سیراب کن امشب ، لبان تشنه آبم رانوازش کن تنم ، از من بگیر احساس نابم رانشسته کنج رویایم ، خیال ناز چشمانتبیا در گوش ...
12/09/2022

بیا سیراب کن امشب ، لبان تشنه آبم را
نوازش کن تنم ، از من بگیر احساس نابم را

نشسته کنج رویایم ، خیال ناز چشمانت
بیا در گوش نجوا کن تو لالایی خوابم را

میان صحن آغوشت ، مرا با بوسه مهمان کن
که باران میزند امشب ، تن خشک سرابم را

به طعم شور و شیرینم بیا فرهاد وار امشب
حریمم بشکن و حتی، بگیر از تن حجابم را

بخوان از چشم بی تابم ، سوال سالها تردید
بگو ای عشق من، با شوق چشمانت جوابم را

پریشانم ، نمیبینی !؟ بیا آرامش جانم
که تسکین میدهد عشقت ، تمام اضطرابم را

Address


Alerts

Be the first to know and let us send you an email when غزل من و غم من posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Shortcuts

  • Address
  • Alerts
  • Claim ownership or report listing
  • Want your business to be the top-listed Media Company?

Share