Logical Afghanistan

  • Home
  • Logical Afghanistan

Logical Afghanistan I Love Afghanistan

دره غارسپان سرغیلان، شهرستان شهدا بدخشان!فرستنده: طارق دانشیار
15/09/2023

دره غارسپان سرغیلان، شهرستان شهدا بدخشان!

فرستنده: طارق دانشیار

05/09/2023
  Crown ❤️🇦🇫
02/09/2023

Crown ❤️🇦🇫


10/08/2023

برای مسلمان های امروزی بیا برویم نماز وله لباسم پاک نیست، بیا برویم عروسی باش که لباسم را تبدیل کنم🥺

31/07/2023

بالاخره مردم افغانستان موفق شد که تا موتر ساخته شده انجینیر رضا را در نمایشگاه قطر به اشتراک بگذارند

26/07/2023

در یکی از کشور های آفریقایی وقتی کسی قرضدار میمیرد طلبکار هایش اینگونه او را مجازات می کند
هیچ وقت در حالت قرضداری نمیرید 😁

22/07/2023

ملک کاکا مردم را از خنده کُشتی 🤣🤣

19/07/2023

اینه آدم شله 🤣😊

نمای بی نهایت زیبای چمتال سای - فاریاب جان
14/03/2023

نمای بی نهایت زیبای چمتال سای - فاریاب جان

صبح بخیر کابل ❤
05/01/2023

صبح بخیر کابل ❤

عبور یک کوه  یخی با وزن 11میلیون تن از روستای کانادا بی شک قدرت الله بی عیب و نقصی است
03/01/2023

عبور یک کوه یخی با وزن 11میلیون تن از روستای کانادا
بی شک قدرت الله بی عیب و نقصی است

Rainy Day Kabul❤
03/09/2022

Rainy Day Kabul❤

31/08/2022

آیا کسی میداند که امی چرخبال ها به کدام علت در آسمان گردش میکند در کابل؟؟

سه‌روز قبلش. ذکی آمد، به پهلویم نشست وسرش را روی‌زانو‌هایم گذاشت. به‌سویم نگاه کرد و برایم گفت: مادرجان؟گفتم: جانِ‌مادر،...
31/08/2022

سه‌روز قبلش. ذکی آمد، به پهلویم نشست وسرش را روی‌زانو‌هایم گذاشت. به‌سویم نگاه کرد و برایم گفت: مادرجان؟
گفتم: جانِ‌مادر، بگو بچه‌ای‌گلم.
بریده‌بریده با لب‌خند می‌خواست چیزی را برایم بگوید، من‌من کنان گفت: عاشق شدم. چی‌قسم بگویم؟ یعنی‌ کسِ‌ره دوست دارم. می‌خواستم بدانی. دوست ندارم بدون رضایتت کاری ره انجام بتم.
از شرم صورتش سرخ گشته‌بود، و باخودش آرام‌آرام لب‌خند می‌زد.
جواب دادم: جانِ‌مادر کی‌است او دختر؟
گفت: نامش مهریه است مادر، هم‌صنفی‌ام است‌.
نوازشش کردم وگفتم: صبر کو جان‌مادر. اوضاع کمِ آرام شوه. کارایت خوب شوه، کمِ پیسه جمع کنی، باز خواستگاری می‌رم. حالی‌که گپ‌گپی، آمد‌آمدی ط‌البا است. و همه‌چیز نامعلوم.
لب‌خندی زد، وگفت: باشه، هرچی‌که خواست تو باشه مادرجان.
ذکی یگانه پسرم بود، بجز زهره وذکی کسِ‌ را نداشتم. او خرج‌آوری خانه‌ای‌ما بود. هم درس می‌خواند، هم کار می‌کرد و هم فوتبال. عاشقِ فوتبال بود.
روزی‌بعد ذکی دوباره مثلِ هر‌روز سری‌کار رفت. ساعت هشت‌صبح‌ بود. اصلا نفهمیدیم چگونه کابل سقوط کرد. به‌ یک‌باره‌گی همه‌جا پر ازهیاهو‌ شد، که کابل سقوط کرده‌ست. مردم سراسیمه به‌هرسو سرگردان بودند.
من‌نیز دلم پریشان بود، حالم خوب نبود. با ذکی تماس گرفتم، ولی گوشی نمی‌گرفت. بی‌تاب بودم. نمی‌دانستم کجاست؟
تا این‌که شب شد و پسرم آمد. خوش‌حال شدم که حالش خوب است. گفتم: کجا بودی جانِ‌مادر؟ حرفِ نزد. ناامید و خسته بود. پریشان وهراسان. کوشش کردم دل‌داری‌اش بدهم. ولی فایده‌‌ای نداشت. بعد ازسکوتِ‌طولانی گفت: مادر ام‌روز سه‌‌کراچی میوه‌ خریدم، تاخواستم که بفروشم‌شان، مردم در هرج ومرج همه‌اش را دزدی کردند و بردند....
دل‌داری گونه گفتم: خیرباشه فدای‌سرت عزیزم، شکر که خودت خوب هستی.
ولی قانع نمی‌شد. با پریشانی می‌گفت: پولش‌را از کجا کنم، پولش‌را تا هنوز ندادم.
یک‌روز بعد از سقوط آوازه شد که دفتر‌های‌خارجی مردم را از کشور بیرون می‌کنند. هرکی میدان‌هوایی برود.‌ می‌تواند از کشور خارج شود. ذکی تا این‌آوازه را شنید، محکم ایستادکه من هم میدان‌هوایی می‌روم. باید از این‌کشور خارج شوم، این‌جا دیگر جای‌زندگی نیست. من وخواهرش خواستم مانع‌اش شویم. ولی او گوش نمی‌کرد. ظهر آن‌روز وقتی از کنارِ اتاقش می‌گذشتم صدای‌اش را شنیدم، با یکِ می‌گفت: عزیزم به مادرم گفتم، مادرم دیگر خبر دارد. قول است بیایم به خواستگاریت. قول است به‌هم برسیم‌. ولی اول باید بروم خارج. فردا میدان‌هوایی می‌روم. دعایم کو، دعایم کو عزیزم دوستت دارم.
شب دوباره برایش عذر کردم، خواستم قانع‌اش کنم تا نرود. ولی او، ترسیده بود. به حرف‌هایم گوش نمی‌کرد. هیچِ نگفت، ساکت وترسیده به‌سوی من وخواهرش نگاه می‌کرد. فردای آن‌شب ذکی مثلِ‌همیشه، ازخانه بیرون رفت. فکر کردم می‌رود سری‌کار.
ولی ساعت‌دوازده‌ای روز بود که؛ برایم زنگ آمد. جواب دادم، ذکی بود. باصدای‌لرزان حرف می‌زد: مادر! مادرجان! مه میدان‌هوایی هستم، چند دقیقه بعد، طیاره پرواز می‌کنه. کراچی‌ام ره فروختم. پول میوه‌ها ره پرداختم. یک‌مقدار پول هم برای شما پیشِ حمید رفیق‌ام ماندم. هروقت کار شد، ازش بگیرین. درحقم دعا کنین مادر. نگران هم نباشین. مره چیزی نمی‌شه. بخاطری تو وخواهرم باید خارج از کشور بروم. تا شما ره هم بخوایم. فقط دعا کو مادر، چون داخلِ‌طیاره جای‌نماند. دوست‌تان دارم.
گوشی قطع شد. مات مانده بودم. نداستم اصلا چی‌بگویم. دوباره زنگ‌ زدم. ولی رخ نکرد. با ورخطایی تکسی گرفتم. به‌سوی میدان‌هوایی رفتم. همین‌که من آن‌جا رسیدم. طیاره از زمین برخواست و پرواز کرد. مردم اطرافم به‌هم می‌گفتند؛ دیوانه‌ها بر بالِ‌‌های‌ طیاره بالا شدند. حالی چی‌جبر! جای‌که نیست نروین خوب.
دلم آتش گرفت. حسِ عجیبِ داشتم. صدا زدم: ذکی!!!!!
و چشمم را به دنبال طیاره دوختم. همان‌طور‌ به‌آسمان نگاه کرده، و به دنبال طیاره می‌دویدم که ناگهان سه‌تکه سیاهی از طیاره به پایان افتاد. سرو وصدای مردم بلند شد. همه می‌گفتند: افتادند اونه افتادند. بچه‌های که در بالِ‌طیاره بودند افتادند.
نمی‌دانستم به‌کجا بروم. گویا کمرم شکسته بود. صدای ذکی به گوشم رسید: مادر دعا کو، چون داخلِ‌طیاره جای‌نماند.
با‌خودم گفتم: پس کجایی پسرم؟... اگر داخلش نیستی کجایی؟ .... پسرم نرو! نرو قول است به‌خواستگاری مهریه می‌رم جانِ‌مادر.
به‌سوی افتاده‌گان دویدم. دانه‌دانه مردم را پس می‌زدم. سربازانِ امارت به دنبالم می‌دویدند وصدا می‌زدند: ایستاده شو نرو! نرو... آهای سیاسر توره می‌گم....
ولی برایم مهم نبود. فقط دویدم و درتمامِ راه دعا کردم که؛ خدایا ذکی من نباید آن‌جا باشد. خدایا داغِ‌پسر را به من نده! خدایا ذکی من آن‌جا نباشد. ذکی جانِ‌مادر. به‌جز تو امیدی ندارم. خدایا! ذکی‌ای من نباشد ......ولی بود!
ذکی‌ای من بود. جوانم چنان به زمین افتاده بود، که نتوانستم از چهره بشناسمش. از بلوزِ فوتبالش شناختم. همان بلوز سرخ‌رنگ. تا دیدم خودش است. چشمم سیاهی کرد. نفسم بند آمد، پا‌هایم دیگر کار نمی‌داد. به زمین افتادم. درکنارِ تنِ ذکی‌ام افتادم. جان ازجانم جدا گشت. گویا نمُرده روحم ترکم کرده‌بود. فقط لب‌خندش پیش چشمانم، و داغش بر دلم ماند، و مرا زنده‌زنده به آتش می‌کشید.

دسترخوان عیدانه یکی از هموطنان کندزی ما😍
14/07/2022

دسترخوان عیدانه یکی از هموطنان کندزی ما😍

This is not Europe or America This is Kabul City ❤
13/07/2022

This is not Europe or America This is Kabul City ❤

پل خشتی کابل ❤❤❤لایک وشیر پست فراموش تان نشود👍
10/07/2022

پل خشتی کابل ❤❤❤

لایک وشیر پست فراموش تان نشود👍

دست آورد گردهمایی علمای طالبان😂😂😂‏منبع: از زیر زمینی تالار لوی جرگه افغانستان در پایان نشست علمای گروه طالبان ،‌۴۹۹ بوجی...
07/07/2022

دست آورد گردهمایی علمای طالبان😂😂😂

‏منبع:
از زیر زمینی تالار لوی جرگه افغانستان در پایان نشست علمای گروه طالبان ،‌۴۹۹ بوجی تُف دانی پیدا شده است.

نتیجه تحصل در افغانستان 🇦🇫چیزی برای گفتن نیست 💔
05/07/2022

نتیجه تحصل در افغانستان 🇦🇫
چیزی برای گفتن نیست 💔

تصویر‌ شخصیکه در زنده گی خود رنگ این مقدار قلم را تمام کرده است😳😳😳وی یک شخص عرب است🇸🇦🇦🇪
03/07/2022

تصویر‌ شخصیکه در زنده گی خود رنگ این مقدار قلم را تمام کرده است😳😳😳

وی یک شخص عرب است🇸🇦🇦🇪

درود بفرستد به این اسم زیبا (محمدص)❤
02/07/2022

درود بفرستد به این اسم زیبا (محمدص)❤

خوشحال خان کابل ❤
01/07/2022

خوشحال خان کابل ❤

این کدام جای افغانستان است شما بگوید 🥰
29/06/2022

این کدام جای افغانستان است شما بگوید 🥰

نصیحت امروز ❤
28/06/2022

نصیحت امروز ❤

Address


Alerts

Be the first to know and let us send you an email when Logical Afghanistan posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Videos

Shortcuts

  • Address
  • Alerts
  • Videos
  • Claim ownership or report listing
  • Want your business to be the top-listed Media Company?

Share