01/09/2022
پایان اشغال؛ چرا جمهوریت با اسلام بیگانه است؟
1 سپتامبر، 2022
یک سال قبل تصور نمیشد که به این سرعت جمهوریت و در کل اشغال با آن همه ساز و برگِ نظامیاش فروبپاشد. هرچند این پایان کار حساب نمیشود؛ حتا آغاز پایان نیست، و شاید پایان یک آغاز باشد. زیرا هنوز که هنوز هست اشغال با تمام افکار و ارزشهایش در سرزمینهای اسلامی حاکم است.
بسیاری اوقات «دولت» در میان مردم به عنوان حاکمیت سیاسی، بیرق و تمام ساز و برگِ نظامهایش سطحی و بدون شناخت ریشهی آن نگریسته میشود. در حالی که همان گونه انسانها، اقوام و ملتها از خود هویت و ریشه دارند، دولتها، نظامها، بیرق و تمام ساز و برگ آن نیز ریشه در دین، آئین و ایدیولوژی دارد. این در واقع هویت یک نظام و یا یک ملت را نشان میدهد. در بیست سال حاکمیت جمهوریت در افغانستان، آنچه را که همواره به رخ مردم کشانیده میشد و یا پیرامون آن تبلیغات گسترده صورت میگرفت «دستآوردهای بیستساله» بود. پرسش اساسی این است که دستآوردهای بیستساله با چه قیمتی و از کدام نظام؟ آیا آنچه را که جمهوریت خوانده میشود واقعاً ریشه در هویتِ مردم داشت و یا دارد؟
اگر از نظام جمهوری/جمهوریت آغاز کنیم، نظام جمهوری ریشه در تاریخ و هویت مردم افغانستان و حتا مسلمانان جهان ندارد. در افغانستان دولت جمهوری برای نخستین بار در سال 1352هجری خورشیدی و با پایان نظام شاهی توسط داوود خان بوجود آورده شد. دقیقاً 30 سال بعد، نظام جمهوری با پسوند «اسلامی» و با درج در قانون اساسی سال 1382 در زیر سایهای اشغال امریکا و همپیمانانش بوجود آورده شد. در تاریخ افغانستان غیر از این دیگر نمیتوان برای جمهوریت هویت و ریشهای پیدا کرد. اما ریشه و هویت مردم افغانستان به اسلام به عنوان مهمترین هویت به قرنها برمیگردد. از اینرو جمهوریت در تاریخ و هویت مسلمانان به ویژه مردم مسلمان افغانستان هیچ گونه ربطی ندارد، بلکه ریشهای این نظام به تاریخ و فرهنگ یونانیها برمیگردد.
در یونان قدیم جمهوریتِ آن زمان بردهداری و نیز طبقهبندی مردم به زیر دستان، اشراف و پادشاهها را برسمیت میشناخت. همچنان پس از یونان، نخستین جمهوریت بعد از انقلاب فرانسه در اروپا از یک سو استعمار و چپاول ملتها را روی دست داشت و از سوی دیگر نشنلیزم را به عنوان هویت فرانسوی، به سایر ملتها از طریق نظامیگری تحمیل مینمود.
پس از اشغال افغانستان در سال 2001م، امریکا همچنان نظام جمهوریت را بر مردم افغانستان از طریق قوت نظامی تحمیل کرد. چنانچه اشغالگران نخست از طریق نظامی و بعد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتا تسلط بر زمین و فضای این کشور آنچه را که به عنوان ارزشهای بیگانه از مردم مسلمان افغانستان لازم میدیدند آن را عملی میکردند. وقتی برای فریب مردم دستآوردهای بیستساله را تبلیغ میکردند این دستآوردها با کدام نظام و چه قیمتی بر مردم تحمیل شده بود؟
در حاکمیت جمهوریت در بیست سال گذشته روزانه حداقل دهها نفر کشته، زخمی، زندانی و یا خانههای شان بمبارد میشد. از لحاظ اقتصادی به کوچکترین زیربنای اساسی افغانستان که بتواند بیکاری و رنجِ فقر این مردم را جبران نماید توجه صورت نگرفت. فساد به طور گسترده وجود داشت، ناامنی و اختطاف زندگی را برای مردم تنگ ساخته بود. چنانچه پس از چند ماه از فروپاشی جمهوریت، از لحاظ اقتصادی بسیاری از مردم توان پیشبرد زندگی عادی خویش را نداشتند، بلکه چشم امید را به کمک و دستگیری دوختند.
در این سرزمین با توجه به هویت و ریشهای مردم به اسلام، تا زمانی که نظام اسلامی به گونه کامل آن تطبیق نشود بحران فقر، تحریمهای سیاسی و اقتصادی، بازیهای استخباراتی و دستدرازی کشورها قطع نخواهد شد. در واقع ما دو گزینه را در پیش داریم: نخست تطبیق کامل اسلام و پشت کردن به خواستهای بیگانهها، دوم پذیرفتن شرایط بیگانهها که در کل غیر از عدم تطبیق اسلام چیزی دیگر نمیباشد. در حالی که تطبیق کامل اسلام از یک سو یگانه حقِ اسلام بر شانههای مسلمانان به ویژه حُکام میباشد، و از سوی دیگر آنچه را که ریشهای چهار دهه بحران و نیز جهاد و قربانی در برابر بزرگترین قدرتهای وقت خوانده میشود حاکم ساختن اسلام و پشت کردن به نظام و ارزشهای بیگانهها میباشد.
افزون بر آن پس از فروپاشی جمهوریت و شکست اشغالگران، چشم و امید همهای مسلمانان به افغانستان به عنوان الگوی تطبیق اسلام، دوخته شده است. از اینرو پس از شکست اشغالگران و این همه قربانی نباید آرمان و آرزوی مسلمانان و در کل آرمان شهداء به ناامیدی مبدل شود.
احمدصدیق احمدی