چهل دختران

  • Home
  • چهل دختران

چهل دختران صفحه در راستایی نشر فرهنگ، جغرافیا تاریخ و افتخارات هز?

آری عزیز اینم روایت تلخ و درد آوری دیگری از همین چند سال پیش. واقعاً کنده پشت کجاست و چگونه کشتارگاه هزاره‌ها شد؟!
01/07/2024

آری عزیز اینم روایت تلخ و درد آوری دیگری از همین چند سال پیش. واقعاً کنده پشت کجاست و چگونه کشتارگاه هزاره‌ها شد؟!

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

دیده شیشته سری زینه، گمانم در مه خط میه 👇👇👇
27/06/2024

دیده شیشته سری زینه، گمانم در مه خط میه 👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

استاد رویش مردی برای تمام فصول 👇👇👇ماجرای معلم برتر شدن استاد رویش...
23/06/2024

استاد رویش مردی برای تمام فصول 👇👇👇
ماجرای معلم برتر شدن استاد رویش...

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

13/06/2024

استاد عبدالعلی مزاری، رهبر برجسته هزاره‌ها، چهره‌ای بی‌نظیر در تاریخ افغانستان است که با شجاعت و از خودگذشتگی بی‌مانند، عمر خود را وقف مبارزه برای حقوق و منافع مردم هزاره کرد. او تا آخرین لحظات زندگی‌اش، برای احقاق حقوق ملت خود کوشید و هیچ‌گاه در پی اندوختن سرمایه و ثروت برای خود نبود. تنها سرمایه‌ای که او برای خود به دست آورد، دعای خیر و حمایت ملتش بود.
دختر رهبر شهید، همچون زینب (س)، در برابر مشکلات و ناملایمات زمانه ایستاده و راه پدرش را با عزمی راسخ ادامه می‌دهد. او نیز مانند پدر بزرگوارش، از هیچ تلاشی برای خدمت به ملت هزاره فروگذار نکرده و همواره در صف اول مبارزات برای عدالت و حقوق مردمش حضور دارد.
این خانواده، با فداکاری و مقاومت بی‌نظیر خود، نمونه‌ای الهام‌بخش برای تمام هزاره‌ها و دیگر مردمان ستمدیده افغانستان است. زینب‌گونه در برابر سختی‌ها ایستادن و پایداری در راه حق، از ویژگی‌های برجسته این دختر شجاع است که یادآور رشادت‌های استاد عبدالعلی مزاری می‌باشد.
استاد عبدالعلی مزاری، با تکیه بر ایمان و عدالت‌خواهی، همواره در قلب ملت هزاره جایگاه ویژه‌ای داشته و خواهد داشت. راه و روش او، الهام‌بخش نسل‌های آینده است تا با ایستادگی و اتحاد، به سوی آینده‌ای روشن و عادلانه گام بردارند. دختر رهبر شهید نیز با پیروی از همین اصول، همچنان در خدمت ملت خود است و تلاش می‌کند تا میراث ارزشمند پدرش را حفظ و به نسل‌های بعدی منتقل کند.
(ادمین صفحه هزاره یعنی افتخار)
کاپی از 👆
#خبر #بامیان #هزارستان #هزاره #مزاری #رهبر #رهبرم #بلخ #بلخاب #ایران #شفیع #زینب

غار معروف و ترسناک لیگان در کجا موقعیت دارد و چرا و چگونه عبدالرحمن خان دو هزار نفر از خوانین و میران هزاره را آنجا قتل‌...
12/06/2024

غار معروف و ترسناک لیگان در کجا موقعیت دارد و چرا و چگونه عبدالرحمن خان دو هزار نفر از خوانین و میران هزاره را آنجا قتل‌عام کرد.👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

09/06/2024

برای تماشای کامل این برنامه وارد لینک ذیل شده ویدیو را تا آخر ببینید...👇👇👇
https://youtu.be/vvECuxN9CPLE

ناجوانی رفقای سیاسی استاد حکیمی نظریه‌پرداز سازمان نصر و حزب وحدت وقتی ایشان به سرطان مبتلا شد وگرنه حالا زنده می‌بود. ب...
07/06/2024

ناجوانی رفقای سیاسی استاد حکیمی نظریه‌پرداز سازمان نصر و حزب وحدت وقتی ایشان به سرطان مبتلا شد وگرنه حالا زنده می‌بود.

برای جزییات بیشتر برنامه را بننده باشید.

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

معرفی کامل جاغوری با جزییات در یک ویدیو توسط تاریخ‌دان برجسته‌کشور استاد محمدالله شمس👇👇👇
06/06/2024

معرفی کامل جاغوری با جزییات در یک ویدیو توسط تاریخ‌دان برجسته‌کشور استاد محمدالله شمس👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

دیوه‌پتگ آزرهنگارنده: نسیم جعفری دیوه‌پتنگ که بعد از سقوط نظام جمهوریت از افغانستان فرار کرده بود بعد از مدتی به افغانست...
04/06/2024

دیوه‌پتگ آزره
نگارنده: نسیم جعفری
دیوه‌پتنگ که بعد از سقوط نظام جمهوریت از افغانستان فرار کرده بود بعد از مدتی به افغانستان برگشت و با نشر ویدیوها و عکس‌های آزاد در حال رانندگی این پیام را به دنیا مخابره کرد که آنچه از استبداد، ستم، اختناق، تبعیض و... در مورد افغانستان گفته می‌شود سیاه‌نمایی است.
حالا کارهای دیوه‌پتگ را به‌دلیل تعلقات قومی می‌توان توجیه کرد؛ اما وقتی یک یوتیوب‌بر هزاره به‌خاطر جلب مخاطب، مانند دیوه‌پتنگ عمل می‌کند و در هنگام پایین‌شدن از طیاره خاک میدان هوایی را می‌بوسد و می‌گوید که بعد از ۳۸ سال مهاجرت با حضور طالبان امنیت برقرار و زمینه فراهم شد که به وطن برگردم و بعد در کنار ط. البان مسلح عکس هم بگیرد، معنایش این است که افغانستان گل‌وگلزار است و از ناامنی و اختناق و ظلم و ستم قومی و جنسیتی خبری نیست.
شاید بگویید که ایشان به‌عنوان یک هزاره استرالیایی حق دارد که هر رقم دلش خواست، عمل کند، بلی درست است؛ اما بعضی از عمل‌های فردی و شخصی پیامدهای منفی اجتماعی دارد و سفیدنمایی ایشان از وضعیت کشور و رفتار ط. البان نیز از همین قبیل است و پیامدهای اجتماعی بسیار منفی دارد. دادخواهی‌ها را بی‌اعتبار می‌سازد، وجود تبعیض و ظلم و اختناق علیه زنان و گروه‌های قومی را نفی و دوسیه‌های خیلی از مهاجرین را که به‌دلیل ناامنی و اختناق و ستم جنسیتی و قومی، درخواست پناهندگی داده‌اند، دچار مشکل می‌سازد.
واقعاً #بعضی از این یوتیوب‌بران مانند همین جناب سروری برای جلب مخاطب، دست به هر کاری می‌زنند. ایشان را دیگر یوتیوب‌بران از بس احترام کرد و مهمانی داد که بیخی خود را گم کرد.
آیا واقعا افغانستان امنیت است؟

یل نامی دیگری هزارستان بزرگ سردار ضیا برادر فرمانده شفیعضیا پس از شهادت سردار دلیر قومندان شفیع رهبری غند دوم پیاده را ب...
03/06/2024

یل نامی دیگری هزارستان بزرگ سردار ضیا برادر فرمانده شفیع
ضیا پس از شهادت سردار دلیر قومندان شفیع رهبری غند دوم پیاده را به عهده گرفته در جنگ مزار شریف هم در 17 اسد 1377 جانانه رزمید و سرانجام...
بعضی‌ها می‌گویند که فرمانده ضیا از شدت خشم بخاطر نرسیدن مهمات و تجهیزات نظامی و قتل‌عام نیروهایش پیش چشمش پس از شلیک سه فیر هوایی توسط تفنگچه کمری اش بلند پریده به زمین خورد و سکته کرد...

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

ماجرای اولین و آخرین لباس که رهبر شهید برای دخترش زینب مزاری ساخت.( از متن ویدیو...  یک روز وقتی وارد اتاق شدند، مقدار پ...
30/05/2024

ماجرای اولین و آخرین لباس که رهبر شهید برای دخترش زینب مزاری ساخت.

( از متن ویدیو... یک روز وقتی وارد اتاق شدند، مقدار پولی را روی طاقچه گذاشتند و بعد لبخندی زدند و گفتند از من نپرسیدی این پول برای چه می‌باشد؟
گفتم نه! بعد خودشان گفت: بیست و پنج هزار تومان، پولی محصول همان گندم‌های می‌باشد که در شولگره کشت کرده بودم و پنج هزار تومان آن را تو بگیر چون من تا امروز برایت هیچ چیزی نخریدم حتی یک پیراهن و بقیه‌اش را خرج خانه کن!)👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

زندگینامه فاضل دانشمند، فیلسوف، منجم و ریاضی دان؛ امام افضل‌الدین بامیانی 👇👇👇
28/05/2024

زندگینامه فاضل دانشمند، فیلسوف، منجم و ریاضی دان؛ امام افضل‌الدین بامیانی 👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

25/05/2024

از شفیع گپ زدن هزینه دارد...!

لایک و سبسکرایب و شریک نمودن ویدیو یادتان نرود!!!
https://youtu.be/TvUl0xnS05I?si=AhR4XTKuo6Oop-Dg

پنجم جوزا، زادروز پیر پشمینه پوش و پیشوای جریان عدالت‌خواهی رهبر شهید «رح» در افغانستان مبارک باد!

شهید حسین علی یوسفی کیست، چگونه به رهبری حزب رسید و چرا ترور شد؟! 👇👇👇
25/05/2024

شهید حسین علی یوسفی کیست، چگونه به رهبری حزب رسید و چرا ترور شد؟! 👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

جهان پیچیده‌ای فرهنگ هزاره؛ عنوان سخن تند و مهم استاد علی امیری 👇👇👇
25/05/2024

جهان پیچیده‌ای فرهنگ هزاره؛ عنوان سخن تند و مهم استاد علی امیری 👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

تاشه تاشه گیته نوم پیزار بیگم ره الیکنده نوم از پای دیده خار گندم ره الیمیخ شونه د پای دیده خار اگه از شوخیلهدر میدیوم خ...
22/05/2024

تاشه تاشه گیته نوم پیزار بیگم ره الی
کنده نوم از پای دیده خار گندم ره الی
میخ شونه د پای دیده خار اگه از شوخیله
در میدیوم خرمو و کشت کل مردم ره الی...
این مشاعره زیبای هزارگی را از این‌جا ببینید 👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

بیایید کمی هم غزل بشنویم، غزل زیبا و شنیدنی روی استیج...👇👇👇
21/05/2024

بیایید کمی هم غزل بشنویم، غزل زیبا و شنیدنی روی استیج...👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

زیباترین و مهم‌ترین برنامه به مناسبت روز فرهنگ هزاره را از این‌جا ببینید...👇👇👇
20/05/2024

زیباترین و مهم‌ترین برنامه به مناسبت روز فرهنگ هزاره را از این‌جا ببینید...👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

برنامه‌های کامل روز فرهنگ هزاره را از این‌جا ببینید...👇👇👇
20/05/2024

برنامه‌های کامل روز فرهنگ هزاره را از این‌جا ببینید...👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

کهنه‌کار ترین و پرکارترین سرباز جریان عدالت‌خواهی فرقه مشر فتح محمد خان از دوره امان الله خان تا حبیب‌الله کلکانی، نادر ...
12/05/2024

کهنه‌کار ترین و پرکارترین سرباز جریان عدالت‌خواهی فرقه مشر فتح محمد خان از دوره امان الله خان تا حبیب‌الله کلکانی، نادر غدار، ظاهر شاه و سردار محمد داود خان...👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

اخلاصی شهید یار صدیق رهبر شهید کی بود، چگونه به رهبر شهید رسید و قبل از آن چیکاره بود و سرانجام چگونه یک‌جا با هبر و مرا...
08/05/2024

اخلاصی شهید یار صدیق رهبر شهید کی بود، چگونه به رهبر شهید رسید و قبل از آن چیکاره بود و سرانجام چگونه یک‌جا با هبر و مرادش بابه مزاری به شهادت رسیدند؟👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

زندگینامه قاضی القضات حزب وحدت اسلامی افغانستان و فراری تحت تعقیب حکومت خلق
06/05/2024

زندگینامه قاضی القضات حزب وحدت اسلامی افغانستان و فراری تحت تعقیب حکومت خلق

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

ماجرای جنرالی سردار پر افتخار هزاره؛ جنرال موسی خان هزاره👇👇👇
04/05/2024

ماجرای جنرالی سردار پر افتخار هزاره؛ جنرال موسی خان هزاره👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

سنگردار دلیری دیگری هزارستان بزرگ بنام عمه سنگر😍♥️👇👇👇
02/05/2024

سنگردار دلیری دیگری هزارستان بزرگ بنام عمه سنگر😍♥️👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

افشای دستان پشت پرده و حامیان اصلی و دایمی تیم ملی فوتسال افغانستان نه که فقط یک دست و یک حامی مالی جمع تلاش خود بچه‌ها ...
30/04/2024

افشای دستان پشت پرده و حامیان اصلی و دایمی تیم ملی فوتسال افغانستان نه که فقط یک دست و یک حامی مالی جمع تلاش خود بچه‌ها باعث شد که تیم ملی فوتسال کشور به جام‌جهانی صعود کند👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

ماجراها و داستان‌های پشت کوه قاف از واقعیت تا افسانه...👇👇👇
27/04/2024

ماجراها و داستان‌های پشت کوه قاف از واقعیت تا افسانه...👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

جواب دندان شکن   به  ؛ دو سه دختر محمد زایی را به نکاح من در بیاورید تا نسل شما همه مثل ( چپه شاخ) قوی و زیبا بار آید👇👇👇
26/04/2024

جواب دندان شکن به ؛ دو سه دختر محمد زایی را به نکاح من در بیاورید تا نسل شما همه مثل ( چپه شاخ) قوی و زیبا بار آید👇👇👇

Nava-E-Hazaristan highlights newsworthy personalities and events with compelling and surprising points of view, telling the true stories from some of the mos...

داستان تلخ دیگری از  #دوم‌اسد و جدایی دردآور دو دلداده عاشق برای ابد..‌.من وعارف همبازی های دوران کودکی بودیم. روزهای قش...
26/07/2023

داستان تلخ دیگری از #دوم‌اسد و جدایی دردآور دو دلداده عاشق برای ابد..‌.

من وعارف همبازی های دوران کودکی بودیم. روزهای قشنگ کودکی ما باهم گذشت. اما طبق قانون طبیعت رشد کردیم هردو بزرگ شدیم با بزرگ شدن ما همه چی بزرگ شد، اهداف ما، خواست های ما، غرور ما، مشکلات ما وحتی بازی های ما...
هرچی بیشتر به قوانین طبیعت پی میبردیم بیشتر تحت تاثیر قرار گرفته وشکنجه میشدیم ولی همیشه مهر عارف در دلم پا برجابود هیچگاه جایگاهش نزد من تغیر نکرد همه چی عوض شد ولی من همیشه عارف را مثل روز های کودکی ام دوست داشتم.
او پسر کاکایم بود پدرش که در زمانی طفولیت عارف در هلمند افسر اردو بود شهید شده بود ومادرش هم بعد از مدتی ازدواج مجدد کرد، عارف با خواهرش که ازا و بزرگتر بود پیش مادر کلانش مانده بود وزیر سایه مادر کلانش به سن بلوغ ونوجوانی رسید. خانواده های ما افکار سنتی خیلی عمیق وفرسوده ئ داشت تا متوجه شدند ماازنگاه جسمی رشد سریع داشتیم و جسامت ما بزرگ شده است. قوانین های افراطی و بی منطق قدیمی بالای ما هرروز بیشتر از روز قبل شروع به تطبیق شدن کرد...
مردمان ما ارتباط دختر با پسر جوان را مایه ننگ میدانست ولو که ارتباط خونی هم داشتن، به مرور زمان حرف زدن با عارف برایم مشکل ساز شده می رفت. پدرم، مادرم، حتا خواهر وبرادرم همیشه گوشزد میکرد که تو دیگر کوچک نیستی از حالا ببعد حق نداری دیگر با پسر ها یکجا بشینی وحرف بیزنی!
همینطور کاکای کلانم چند بار به عارف تذکر داده بود که تو دیگر حق نداری با فهیمه حرف بیزنی دختر وپسر جوان هستید مردم حرف در میاورد...
ولی نمیشد عارف را نبینم نمیشد بااو حرف نزنم.
هردوی ما به هم عادت داشتیم همدیگر را دوست داشتیم واین موانع نیز گریبان گیر هردویما شده بود.
همیشه آرزو داشتم که اگر قرار است روزی مردی در زندگیم همیشگی شود او باید عارف باشد.
عارف هم مرا دوست داشت از گفتارش، از طرز نگاه کردنش از توجه زیادش بمن میشد فهمید که چیقدر نگرانم است...
زمان به سرعت میگذشت و عشق و صمیمیت هرروزمیان من و عارف پررنگ تر میشد تااینکه هردو به دوره های پایانی مکتب رسیدیم وامتحان کانکور دادیم وچند مدت منتظر ماندیم نتیجه کانکور اعلان شد من در رشته ادبیات دری دانشگاه هرات و عارف در رشته ژورنالیزم دانشگاه کابل کامیاب شده بودیم. از این موضوع بی نهایت و به طور غیر قابل وصف خوشحال بودیم.
روزی یک سطل خالی را گرفتم به سمت چشمه به دنبال آب می رفتم وقتی عارف متوجه رفتنم شده بود به دنبالم آمد خیلی غمگین بود میشد عمق اندوه در قلبش را از چشمانش فهمید اطراف چشمه خلوت بود چون زمستان بود و در قریه برف باریده بود کسی زیاد به دنبال آب نمی آمد.
لحظه ئ کنار چشمه نشستیم پرسیدم چی شده؟
عارف گفت فهیمه یک موضوع را میخواهم برایت بگویم ولی میترسم تو ناراحت نشوی.
نگران شدم گفتم چیزی شده اگر امکان دارد زودتر بگو میخواهم بدانم چی موضوع باعث نگرانی تو شده که قرار است مرا نیز ناراحت کند؟
لحظه ئ سکوت کرد گاهی بمن نگاه میکرد گاهی به لوله ئ که از آن آبی ذلالی جاری بود وگاهی هم سرش را پایین گرفته و به زمین خیره میشد.
هرلحظه استرسم زیاد تر میشد هر لحظه ضربان قلبم تند تر میشد ترسیدم مبادا اورا چیزی شده باشد یا خطری تحدیدش کند دلم تاب نیاورد به اسرار ومکرر گفتم عارف میشه بگویی چی شده؟
سرش را همانطور که پایین گرفته بود وبه ریگ های داخل حوض کوچک چشمه خیره شده بود سکوتش را شکست، گفت فهیمه تو میدانی من در زندگیم هیچ چیزی ندارم پدرم شهید شد ومادرم مصروف زندگی خودش است مادر کلانم هم که حالا پیر وضعیف شده است.
وخودت میدانی در خانه ئ کاکایم دهقانی وچوپانی میکنم تا مخارج، نان ولباسم برای ما بدهد ازینکه مکتب را تمام کردیم خوشحالم کامیابی ما به هردوی ما مبارک باشد راستش از پدرت شنیدم که میگفت به فهیمه اجازه نمیدهم برود هرات بخاطر درس خواندن.
همینقدر که خانده است برایش کافیست حالا بهتر است به دنبال بختش برود بد نامی دارد روان کردن دختر جوان به یک ولایت دیگر...
اشک در چشمم حلقه زده بود وبغض گلونم را میفشرد وفقط به حرف های عارف گوش میدادم، او هم معصومانه و پر از اندوه ادامه داد...
فهیمه جان من مدتی در بند آب سازی سنگ میده میکردم. مقداری پولش را پیش خودم نگهداشتم وبه کاکایم ندادم مرا تا کابل میرساند به حمید پسر خاله ام هم زنگ زدم گفت کابل بیای میتوانی بیایی در اتاق ما بمانی. او آنجا کارگری میکند ومن هم میتوانم بعضی روزها که فرصت داشتم بااو کار کنم بلاخره به یک نحو میگذرانم ولی میروم تا درس هایم را بیخوانم، تو هم ناامید نباش حتمن میتوانی به درست ادامه بدهی بلاخره روزنه امیدی پیدا خواهد شد ولی از تو یک خواهش دارم، که تا تمام کردن درس هایم شوهر نکنی.
با وجودی که همه چی را میدانستم بازهم گفتم چرا؟
گفت قول میدی ناراحت نشوی؟
گفتم بله قول. بگو چرا؟
گفت خودت میفهمی من در این دنیا بجز تو وخواهرم کسی ندارم خواهرم هم که چند روز بعد عروسی میکند ومیرود فقط تنها امیدم تویی برایت قول میدهم که آنقدر زحمت بکشم و تلاش کنم تا روزی احساس کمبودی چیزی را نداشته باشی.
وقتی درس هایم تمام شد و وظیفه ئ پیدا کردم تو هم میتوانی بروی درس بیخانی. حالا خودت میدانی حتا اگر از پدرت ترا خواستگاری کنم او به من هیچی در بساط ندارد دختر نمیدهد وخوب میدانم بارها مانعت شده است که دیگر بامن حرف نزنی ولی از تو میخواهم بمن فرصت بدهی و عجولانه تصمیم نگیری.
صورتش را به سمت من کرد و با چشمانی درد آلودش نگاهی عمیقی بمن کرد، گفت خیلی دوستت دارم...
چند روز بعدش او رفت کابل.
روز رفتنش خیلی گریه کردم حسرت میخوردم که ای کاش میتوانستم کاری برایش انجام دهم ولی دستم از آسمان و پایم از زمین کنده بود حتا نمیتوانستم از پدرم تقاضا کنم تا کمکش کند پدرم که حتا مخالف حرف زدن ما بود.
چون مرغکی که سرش را بریده باشد از شدت دلتنگی هرسو بال بال میزدم بعد از آنروز هرروز در همان ساعت معین به سمت چشمه میرفتم کنار حوض کوچک چشمه مینشستم وحرفهای عارف را مرور میکردم، گریه میکردم...
یک سال گذشت من هیچ وسیله ئ در دسترسم نبود که بااو ارتباط بگیرم همیشه از مادر بزرگم احوال او را جویا میشدم مادر بزرگم گهگاهی میگفت خبر دارم حالش خوب است.یکروز خیلی کنجکاو شدم بدانم عارف در رخصتی زمستانی امسال می آید یانه؟
از مادر بزرگم سوال کردم گفت نه دخترم عارف زمستان با پسر عمه ات محسن در کابل کار میکند صفدر(کاکای کلانش) گفته نیاید.
دلم خیلی برایش تنگ شده نمیدانستم او چگونه میگذراند حالش چطور است؟ وقتی دلش برای من تنگ میشود چی میکند؟
گاهی نگران میشدم نکند آنجا عاشق دختری دیگری شود؟
ولی همیشه آن لحظه ئ را گفته بود دوستت دارم در ذهنم مرور میکردم ونفسی عمیقی میکشیدم...
باید منتظرش میماندم تا او بیاید تا مرا یاری کند بروم درس بیخوانم تا اینکه تمام خلا ها و کمبودی هایم زندگیم را کامل کند.
در سال دوم عارف در رخصتی تابستانی آمد، از آمدنش خبر نداشتم به یکباره بااو مواجه شدم از شدت استرس ضربان قلبم ایستاد شده بود نفسم در گلو بند مانده بود حس میکردم خواب مبینم، ولی نه حقیقت بود. عارف آمده بود در جلو چشمانم.
چیقدر تغیر کرده بود در این مدت کم چهره اش میدرخشید خیلی خوشکل شده بود فقط مثل روز رفتنش لاغر باقی مانده بود وقتی باهم مقابل شدیم او هم بمن زل زده بود بعد از لحظه ئ خیره شدن بهم، سلام داد احوالپرسی کردیم او به طرف خانه کاکایش رفت ومن هم به طرف خانه خودما.
فردای آن روز برای جمع کردن زردآلو به باغ رفتم عارف هم با مادر بزرگم آنجا بود خیلی سوالهای بی جواب در ذهنم بود میخواستم ساعت ها باهم بشینیم وحرف بزنیم...
آنجا فرصتش پیش آمد از درسهایش قصه کرد خیلی راضی بود گفت حدود سه ماه میشود در یک مکتب خصوصی تدریس میکند معاشش کفایت مصارفش را میکند خیلی خوشحال شدم ازینکه او میتواند درس بخاند و هم وظیفه دارد...
هرروز همدیگر را میدیدیم وبار ها عارف در این مدت کوتاه از علاقه اش نسبت بمن گفت ومن هم طاقت نیاوردم. برایش گفتم که چیقدر دوستش دارم وسالها منتظرش میمانم...
روز های آخر رخصتی اش بود در باغ باهم روبرو شدیم او پاکتی را از جیبش کشید وگفت فهیمه میخواستم این را بتو بدهم ولی فرصتش را نیافتم. پاکت را گرفتم باز کردم یک گردن بند بود که بندش با مهره های سبز پوشانیده شده بود و در لاکتش شکل یک مرغ هک شده بود خوشم آمد خیلی قشنگ بود ازش تشکر کردم به قصد شوخی گفتم نام این مرغ چیه؟ لبخندی زد وگفت مرغ آمین.
گفت فهیمه جانم من فردا بر میگردم کابل تو باید بازهم مدتی منتظرم بمانی ولی اینبار که بر گردم باهم ازینجا میرویم فقط لطفن منتظرم بمان.
قول دادم که منتظرش میمانم و خداحافظی کردیم او هرقدم که بر میداشت واز من دورتر میشد دلم انگار به زمین میفتاد مدتی قدم برداشتن های آرام ومغرورانه اش را تماشا کردم و شمردم...
او رفت و چند ماه بعد روزی چشمم به موبایل پدرم افتاد دیدم خودش نیست تلفن را برداشتم دیدم شماره عارف نیز ثبت است رفتم در کناری سنگی که خیلی بالاتر از خانه ما بود نشستم و به عارف زنگ زدم خیلی باهم حرف زدیم از دلتنگی ها و بیقراری هایش گفت از نگرانی هایش از اینکه هر لحظه اش بیاد من و به آرزوی بودن کنار من میگذرد.
گفت فهیمه عزیزم اینگونه باقی نمیماند همه چی در حال خوب شدن است من امسال که بر گردم آنجا.
حتمن صفدر کاکایم را مجبور میکنم تا پدرت را راضی کند و ما باهم نامزاد شویم خیلی خوشحال شدم واز او خواستم که مواظبش باشد از درس هایش از کارش از دست آورد هایش ودوستانش خیلی راضی بود وخوشحال. بعد از مدتی حرف زدن باهم خداحافظی کردیم تلفن را قطع کردم و برگشتم.
بعد از آن لحظه بیشتر خیال میبافتم خودم را کنار او تصور میکردم به روز های خوبی باهم بودن فکر میکردم ودر دلم نور امید میدرخشید اینکه عارف بیاید نامزد شویم بروم درس بیخوانم و...
حدود چند ماه اینگونه گذشت دیگر از هم خبر نداشتیم دلم برایش تنگ میشد ولی فرصتی نیافتم که ازو خبر بگیرم هرروز چشم به راهی آمدنش بودم...
گاهی که خیلی دلتنگش میشدم گردنبند را محکم روی قلبم میفشردم وبا او درد دل میکردم همان آرامم میکرد.
یک هفته میشد که بین مردم هیاهوی بر پا شده بود همه نگران بودند میگفت در کابل انفجار شده است و تعدادی زیادی شهید شده اند.
شنیدن شهادت انسان ها وانفجار کابل دیگر عادی شده بود بین مردم. نمیدانستم چرا اینبار دهکده ما رنگ ماتم گرفته بود. نگران عارف بودم ولی دلم نمیخواست فکر منفی در ذهنم جای بگیرد.
باخودم میگفتم او حالش خوب است و به زودی ها می آید.
از پدرم در مورد انفجار پرسیدم گفت خیلی وحشتناک تعریف میشود صدها نفر شهید وزخمی دارد. خدا کند بچه ها خوب باشد هیچ کس جواب تلفن را نمیدهد.
دو روز میشد که همه سردرگم بودند.
یک روز اول صبح ملای منطقه ما آمد وپدرم را باخودش به مسجد برد دیدم همه در اطراف مسجد در حال جمع شدن است چند لحظه نگذشت موتری آمد پیش روی مسجد توقف کرد که تابوتی روی آن بسته شده بود و بیرقی برویش کشیده بودند.
تابوت را به مسجد بردند نمیدانستم تابوت ازکی است وچگونه از دنیا رفته؟
کنجکاو شدم بدانم که از دنیا رفته است. مادرم با چشمانی اشک آلود از مسجد آمد پرسیدم مادر چی شده تابوت از کی است؟
گلویش را بغض گرفت،تمام بدنش میلرزید در حال که زار زار اشک میریخت گفت.
پسر کاکایت عارف در دهمزنگ کابل شهید شده است...

#سما

!!
برای حمایت از ما لطفاً " " را سبسکرایب و صفحات فیس‌بوکی #چهل‌دختران و #نوای‌هزارستان را لایک کنید، سپاس‌گزارم.😍⁦❤️⁩

به یاد سردار دلیر قوم فرمانده قنبر مظلوم یار که واقعاً مظلوم واقع شد. !!برای حمایت از ما لطفاً   "   " را سبسکرایب و صفح...
15/07/2023

به یاد سردار دلیر قوم فرمانده قنبر مظلوم یار که واقعاً مظلوم واقع شد.

!!
برای حمایت از ما لطفاً " " را سبسکرایب و صفحات فیس‌بوکی #چهل‌دختران و #نوای‌هزارستان را لایک کنید، سپاس‌گزارم.😍⁦❤️⁩

طالبان حاجی غلام‌محمد ‌از پشتون‌های متنفذ و قابل احترام دره میدان را نزد فرمانده قنبر فرستاد. او به قنبر گفت: می‌دانم که فرمانده‌‌ شناخته‌شده هستی، ولی پایت ...

Address


Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when چهل دختران posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Videos

Shortcuts

  • Address
  • Alerts
  • Videos
  • Claim ownership or report listing
  • Want your business to be the top-listed Media Company?

Share