انجمن شعر و ادب تنکابن (Tonekabon Poetry Society)

  • Home
  • Iran
  • Shahsavar
  • انجمن شعر و ادب تنکابن (Tonekabon Poetry Society)

انجمن شعر و ادب تنکابن (Tonekabon Poetry Society) از شاعران تنکابنی بخوانید. . . Persian anthology of Tonekabon poetry

[email protected]
(4)

پیوسته نام   و بلندترین گامش یعنی نشر  #نصیرا برای ادبیات این شهر ویژگی منحصری را در بر دارد. شخصیتی که همواره تناوب و گ...
22/01/2015

پیوسته نام و بلندترین گامش یعنی نشر #نصیرا برای ادبیات این شهر ویژگی منحصری را در بر دارد. شخصیتی که همواره تناوب و گوناگونی را بهمراه داشت.
اینکه از کجای داستان آمده ایم و این کتاب هستی به کجای ماجرا خواهد رسید مسئله ای نیست که اهمیتش ذهن و رفتار ما را تحت شعاع قرار دهد. این حال و امروز ماست که گذشته و آینده را ذوب در خود می کند.


شعر از متن مجموعه "گهواره ای روی گسل" _ بابک #اباذری


باران
دریا
سرباز افتاده بر ساحل
حتی غروب
نه...
هیچ کدامشان سوژه ی اصلی نیستند
تقصیر عکاس هم نیست
هیچ دوربینی نمی تواند
زن پنهان شده
در سینه مرد را ببیند

........................................................................
بابک اباذری، شاعر، نویسنده، مدیر انتشارات نصیرا و سردبیر مجله ادبی کندو، هفته جاری در سن 30 سالگی درگذشت.

روحش شاد و یادش گرامی

گهواره ای روی گسل
مجموعه شعر
بابک اباذری


شماره مرکز پخش: پخش ققنوس: 66460099 - 66408640

شماره خرید تلفنی با 10% تخفیف : 66907501

وب سایت انتشارات: www,nasirabook.com

شعری از متن کتاب:

باران
دریا
سرباز افتاده بر ساحل
حتی غروب
نه...
هیچ کدامشان سوژه ی اصلی نیستند
تقصیر عکاس هم نیست
هیچ دوربینی نمی تواند
زن پنهان شده
در سینه مرد را ببیند

مهدی حسین‌زاده، شاعر شناخته شده تنکابنی، در صفحه شخصی اش نوشت:« امروز محمد صادق رئیسی زنگ زد و زیباترین خبرها با او بود ...
20/01/2015

مهدی حسین‌زاده، شاعر شناخته شده تنکابنی، در صفحه شخصی اش نوشت:

« امروز محمد صادق رئیسی زنگ زد و زیباترین خبرها با او بود :
دو مجموعه :
"دوقدم مانده به خاکستر" و "در همه ی بندرگاه ها از کشتی گم شده حرف بود " با تلاش این عزیز در انتشارات سولار و همچنین خانواده ی گرامی تیرداد نصری عزیز منتشر شد .

این اتفاق فرخنده را نخست به خانواده ی محترم ایشان و سپس به شاگردان و اهالی ادبیات این سرزمین تبریک می گویم .

امیدوارم در آینده ای نزدیک نقدهای پربار تیرداد عزیز که سال های دور در مجلات و روزنامه ها به انتشار رسید ، در یک مجموعه در دسترس علاقمندان به شعر و ادبیات قرار گیرد.

تلاش تیرداد نصری در شعر و نقد و تاثیر گذاری او بر نسل بعد از خود بر کسی پوشیده نیست . یاد و خاطره اش گرامی

با ساق های يک باران
می آيد
بر صندلی می نشيند ، کبريت می کشد
حلقه ، حلقه ، حلقه های دود
می روند تا نيمه راه سقف
از آنجا
با اضطراب يک خبر
می ريزند بر صفحه ی روزنامه
می ريزند بر فنجان چای
من آنجا نيستم
امّا جرعه ، جرعه ، جرعه می توان فهميد :
با قدم های همين باران
که بُلند
با قدم های همين باران
که تند
او
می رود تا کنار استخوانهای خودش
آنجا ، در اعماق زخمهاش
با سوزش نمک قراری دارد.

شعر "زخم" از مجموعه ی " دوقدم مانده به خاکستر" »


=======================================
اصل خبر در انتشارات سولار:

چاپ نخستین مجموعه شعرهای "تیرداد نصری" در ایران

تیرداد نصری(۱۳۸۶-۱۳۳۱) از مطرح ترین و اثر گذارترین شاعران و منتقدان معاصر ایران در دهه هفتاد می باشد که فعالیت هنری خود را در اواخر دهه چهل آغاز کرده و در طول سه دهه فعالیت ادبی اینک که نخستین بار دو مجموعه شعر با نام های "دو قدم مانده به خاکستر " و "و در همه بندرگاه ها از کشتی گمشده حرف بود" با همکاری و تلاش های بی وقفه همسر و فرزندان به ویژه نوید نصری از سوی انتشارات سولار منتشر شده است.

انجمن کتابخوانی علامه محمدطاهر تنکابنی برگزار می کند:نشست دوم   با موضوع: از تاریخ منطقه تنکابن بیشتر بدانیم.با حضور مول...
02/01/2015

انجمن کتابخوانی علامه محمدطاهر تنکابنی برگزار می کند:
نشست دوم

با موضوع: از تاریخ منطقه تنکابن بیشتر بدانیم.
با حضور مولفین و نویسندگان صاحب اثر

**ورود برای عموم آزاد می باشد.**

زمان: چهارشنبه 17 دی ماه - ساعت 16
مکان: مجتمع فرهنگی هنری امام خمینی پارک مادر شهسوار

کتاب مورد مطالعه: تاریخ و جغرافیای تاریخی دیلم خاصه (سخت سر، تنکابن، نشتا، لنگا) - نوشته دکتر عباس پناهی

قابل توجه همشهریان و علاقمندان به تاریخ تنکابن    * در مورد جغرافیای تاریخی تنکابن چه می دانیم؟* آیا شناختی از طوایف و ت...
23/12/2014

قابل توجه همشهریان و علاقمندان به تاریخ تنکابن

* در مورد جغرافیای تاریخی تنکابن چه می دانیم؟
* آیا شناختی از طوایف و تیره های بومی و اصیل منطقه تنکابن داریم؟
* نواحی و اماکن باستانی این منطقه کدام ها هستند؟
* ما در مورد وجه تسمیه تنکابن، کدام گزینه ها را می دانیم؟
* اوضاع سیاسی و اجتماعی منطقه تنکابن (از ورود اسلام تا روی کار آمدن خاندان قاجار) چگونه بوده است؟
* خاندان های حاکم این منطقه کدامها بوده اند؟ خاندان خلعتبری چگونه و در چه زمانی به حکومت تنکابن دست یافت؟
* آیا منطقه تنکابن در گذشته متعلق به گیلان بوده است؟
* ما چه میزان مطالعه در خصوص تاریخ منطقه ی خود داریم؟
* آیا زمان آن رسیده که به شناخت بیشتری نسبت به منطقه ی تنکابن (رامسر تا رویان) دست پیدا کنیم؟
* تنکابن به کدام مناطق اطلاق میشد و شهسوار چگونه شکل گرفت ؟

با ما همراه باشید در نخستین دوره "انجمن کتابخوانی" شهرستان تنکابن

این دوره: میزگرد، مطالعه و بررسی کتاب "تاریخ و جغرافیای تاریخی دیلم خاصه" ؛ نوشته دکتر عباس پناهی
با موضوع: از تاریخ منطقه تنکابن بیشتر بدانیم.
** ورود برای عموم آزاد می باشد **

با مشارکت اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان تنکابن

زمان: چهارشنبه 3 دی‌ماه 1393 - ساعت 16
مکان: پارک مادر - مجتمع فرهنگی ارشاد تنکابن


انجمن کتاب خوانی علامه محمدطاهر تنکابنی

قابل توجه همشهریان و علاقمندان به تاریخ تنکابن    * در مورد جغرافیای تاریخی تنکابن چه می دانیم؟* آیا شناختی از طوایف و ت...
02/12/2014

قابل توجه همشهریان و علاقمندان به تاریخ تنکابن

* در مورد جغرافیای تاریخی تنکابن چه می دانیم؟
* آیا شناختی از طوایف و تیره های بومی و اصیل منطقه تنکابن داریم؟
* نواحی و اماکن باستانی این منطقه کدام ها هستند؟
* ما در مورد وجه تسمیه تنکابن، کدام گزینه ها را می دانیم؟
* اوضاع سیاسی و اجتماعی منطقه تنکابن (از ورود اسلام تا روی کار آمدن خاندان قاجار) چگونه بوده است؟
* خاندان های حاکم این منطقه کدامها بوده اند؟ خاندان خلعتبری چگونه و در چه زمانی به حکومت تنکابن دست یافت؟
* آیا منطقه تنکابن در گذشته متعلق به گیلان بوده است؟
* ما چه میزان مطالعه در خصوص تاریخ منطقه ی خود داریم؟
* آیا زمان آن رسیده که به شناخت بیشتری نسبت به منطقه ی تنکابن (رامسر تا رویان) دست پیدا کنیم؟
* نام تنکابن قدمت بیشتری دارد یا شهر شهسوار؟

با ما همراه باشید در نخستین دوره "انجمن کتابخوانی" شهرستان تنکابن

این دوره: میزگرد، مطالعه و بررسی کتاب "تاریخ و جغرافیای تاریخی دیلم خاصه" ؛ نوشته دکتر عباس پناهی
با موضوع: از تاریخ منطقه تنکابن بیشتر بدانیم.
** ورود برای عموم آزاد می باشد **

با مشارکت اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان تنکابن

زمان: چهارشنبه 19 آذر 1393
مکان: پارک مادر - مجتمع فرهنگی ارشاد تنکابن


انجمن کتاب خوانی علامه محمدطاهر تنکابنی

02/12/2014
مطالعه، يگانه راهي است براي آشنايي و گفتگو با بزرگان روزگار كه قرن ها پيش در دنيا به سر برده و اكنون در زير خاك منزل دار...
14/11/2014

مطالعه، يگانه راهي است براي آشنايي و گفتگو با بزرگان روزگار كه قرن ها پيش در دنيا به سر برده و اكنون در زير خاك منزل دارند.

دكارت

وقتی صحبت از تو باشه حتی، یه جزیره می تونه مجنون شه . . .     آهنگ جدید رضا یزدانی را با ترانه ای از مجید بابازاده (شاعر...
07/09/2014

وقتی صحبت از تو باشه حتی، یه جزیره می تونه مجنون شه . . .


آهنگ جدید رضا یزدانی را با ترانه ای از مجید بابازاده (شاعر شهسواری) عزیز بشنوید.

Majid Babazadeh - Reza Yazdani

تک آهنگ جدید " ارث اجدادی " تقدیم به شما عزیزان

https://www.radiojavan.com/mp3s/mp3/Reza-Yazdani-Erse-Ajdadi
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

خواننده و آهنگساز : رضا یزدانی
تنظیم : میلاد عدل
ترانه سرا : مجید بابازاده
طراحی کاور آهنگ : شهرزاد داور

06/09/2014

این صفحه به طرز عجیبی هویت من است.
صدایی بلند و رسا از خواستگاهی به نام دیلم خاصه (غرب مازندران) . . .


سرگالش

در دنياي آن‌ها خبري از زندگي لوكس و ماشين و فناوري روز و صنعت نيست

هزار نقد به بازار کانات آرند / یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد        سپاس از همراهی هزار همراه و همیار عزیز که همواره قلبش...
03/03/2014

هزار نقد به بازار کانات آرند / یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد



سپاس از همراهی هزار همراه و همیار عزیز که همواره قلبشان برای شعر و شهسوار سینه ها را می تپاند.

سپاس از همه ی شاعران و قلم به دستان تنکابنی که همواره در این تلاش اند تا ثابت کنند هنر چهارم جهانیان، هنر اول ماست.

و البته جا دارد یادی بکنیم از تمام عزیزانی که ایامی صندلی های کنارمان در انجمن ها را پر می کردند و امروز تنها یاد و آثارشان برایمان باقی مانده است. زنده یاد تیرداد نصری، مرحوم سید حسین قدسی، شادروان میر مطلب قدسی، مرحوم علی ثابت قدم، زنده یاد سلمان هراتی و . . .



انجمن شعر و ادب تنکابن

مصاحبه روزنامه آرمان با مازیار عارفانی در خصوص شعر و شاعری تیرداد نصری==============================================    ...
30/12/2013

مصاحبه روزنامه آرمان با مازیار عارفانی در خصوص شعر و شاعری تیرداد نصری
==============================================


شعر خلاق نظریات ماقبل خودش را نقض می‌کند



اشاره: تیرداد نصری، شاعر و منتقد ادبی معاصر، متولد 1331 در سیاهکل است که در سال 1386، در لندن دارفانی را وداع گفت. شاعری که در زمان حیات، تمایل چندانی به چاپ آثار خود نداشت، و از این رو به عنوان شاعری کمتر شناخته در میان نسل نو شعر فارسی از وی یاد می‌شود. این در شرایطی است که بسیاری با همین اوضاع و احوال، او را از تاثیرگذارترین چهره‌های شعر، از دهه شصت تا هشتاد می‌دانند. تیرداد نصری چهره‌ای است که به زعم برخی یکی از برجسته‌ترین تئورسین‌های شعر دهه هفتاد بود ولی به دلیل عدم‌دسترسی به تریبون و رسانه‌های جمعی، نام او کمتر مطرح شد. به همین مناسبت با مازیار عارفانی درباره تیرداد نصری به گفت‌وگو نشستیم،مازیار عارفانی شاعر و منتقد ادبی، متولد 1362 در شهرستان تنکابن و سردبیر نشریه شمیم شمال است. وی از سنین جوانی به صورت حرفه‌ای به عرصه شعر وارد شد ولی وی نیز هرگز تمایلی به چاپ آثار خود نداشته است. بیشتر نقدها و آثار وی، در صفحات اجتماعی و وبلاگ هایش موجود هستند. مازیار عارفانی یکی از نزدیک‌ترین شاگردان به تیرداد نصری بود.

آقای عارفانی با توجه با اینکه شما از جمله شاعران و منتقدان ادبی‌ای محسوب می‌شوید که با شاعر و منتقد ادبی معاصر زنده‌یاد تیرداد نصری و آرا و آثار او در حوزه شعر مدرن فارسی و نقد ادبی در ارتباط بوده اید،،بنابراین در ابتدا مایلم درباره چگونگی آشنایی‌تان با زنده یاد تیرداد نصری و آرا وآثار او برایمان صحبت کنید.

حقیقت ماجرا این است که یادم نمی‌آید دقیقا از چه زمانی با تیرداد نصری آشنا شدم. مثل این است که از شما بپرسند از چه زمانی با عمو یا دایی خود آشنا شدید؟! تیرداد نصری در زندگی من بود. از همان ابتدا هم بود. وی دوست صمیمی برادر بزرگترم (مهرداد)محسوب می‌شد و من هر روز او را در خانه خودمان، یا در حال قدم زدن و حرف زدن با برادرم می‌دیدم و تیردادنصری که خانه اش در همسایگی ما بود، همواره حضور داشت و زمان به سرعت گذشت. و من به همان دلایلی که گفتم، به‌علاوه یک کتابخانه دوهزار جلدی که در اتاق برادرم بود، علاقه وافری به کتاب خواندن پیدا کردم. ولی دست بر قضا، از زمانی که سواد خواندن و نوشتن پیدا کردم، بهترین کتاب‌هایی که در خانه برای مطالعه می‌یافتم، تا اینکه یک روز در پانزده سالگی لو رفتم. ابوالفضل حسنی، در مغازه برادرم، در گوشه‌ای دفتر شعری پیدا کرد و گمان کرد شعرهای برادر بزرگترم مهرداد است. گفت: مهرداد این شعرها را کی گفته ای؟ او گفت کدام و...؟ من با خجالت گفتم: آن دفتر من است. از اینجا دیگر داستان من با تیرداد شروع شد. دیگر پای من به انجمن شعر شهسوار باز شده بود. او چیزهایی در شعرم می‌دید که من خودم هم گاهی نمی‌توانستم ببینم و عجیب بود که او درست می‌دید. او منتقد تیزهوشی بود که می‌توانست به سرعت، با قدرت کاریزماتیک خودش، تو را متحول کند. انصافا باید بگویم هنوز کسی را ندیده‌ام که همچون او تمام زندگی خودش را وقف شعر کند. او به ما یاد داد که در شعر چیزی به نام الهام وجود ندارد و فقط با تلاش است که می‌توان شاعر موفقی شد. کمااینکه در یکی از مصاحبه‌های رادیویی‌اش سه بار تاکید می‌کند که من به هیچ وجه به چیزی تحت عنوان الهام و شهود شاعرانه اعتقاد ندارم. او در سال‌های ابتدایی دهه هفتاد، با شرح و بسط نظریات فرمالیست‌های روس، به نوعی شاگردانش را متوجه اهمیت فرم در عرصه شعر نمود و تلاش‌های بعدی او نیز به نوعی در این راستا بود. از خلال همین تئوریزه کردن فرم شاعرانه بود که توانست نظریات شفاهی خودش را در خصوص ساختار، روایت و سایر عناصر شعری به شاگردانش منتقل کند. نظریاتی شفاهی که بی گمان بر بخش اعظمی از شعر دهه هفتاد نیز تاثیر گذاشت.

در مورد ارتباط تیرداد نصری با شاعران دهه هفتاد مثل:مهرداد فلاح، علی عبدالرضایی، علیرضا پنجه‌ای و.. چه نظری دارید؟

اگر بخواهم جانب انصاف را نگاه دارم، ممکن است چیزهایی بگویم که ممکن است بسیار پرحاشیه باشد. اول از همه باید بگویم که اطلاع دقیقی از ارتباط تیرداد با علیرضا پنجه‌ای ندارم و شاید این به خاطر کم‌اطلاعی بنده باشد. این مساله را فکر می‌کنم خود پنجه‌ای بهتر بتواند توضیح بدهد. چون از زمانی که پانزده سالم بود (سال 1377) از زبان تیرداد چیزی در رابطه با این ارتباط نشنیدم و حتی فکر نکنم آنها از این سال تا زمان مرگ تیرداد با هم ارتباطی برقرار کرده باشند. فقط در این حد می‌دانم که پیش از این، و بخصوص در منزل بیژن نجدی با هم حشر و نشرهایی داشته‌اند ولی سنم قد نمی‌دهد و اطلاعاتم در آن حدی نیست که درباره این ارتباط اظهارنظر کنم. ولی در خصوص ارتباط فلاح و تیرداد، باید بگویم که (طبق گفته‌های خود نصری) این ارتباط تا سال 1377 بسیار قوی و دوسویه بود. نقد مفصل تیرداد بر کتاب چهار دهان و یک نگاه یکی از بهترین نقدهایی بود که بر آثار فلاح نوشته شد. نصری در شناساندن مهرداد فلاح به عنوان شاعری نوظهور و آوانگارد در نیمه‌های دهه هفتاد، تلاش‌های فراوان کتبی و شفاهی کرد. ولی از آنجا که بنابر دلایلی، تیرداد نمی‌توانست کتاب چاپ کند، و فقط به صورت جسته و گریخته در مطبوعات آثار نقد و شعری چاپ می‌نمود، تا حدودی در مرکز توجهات قرار نگرفت. مهرداد فلاح مدام به سمینارها، شب شعرها و سخنرانی‌های مختلفی دعوت می‌شد و به نوعی این را مدیون نقدهای هوشیارانه تیرداد بود. اما این دلخوری برای تیرداد بوجود آمد و این را بارها به خودم گفت که فلاح در حق او بی انصافی می‌کند که حتی یک بار اسم او را بر زبان نمی‌آورد. این در شرایطی بود که شعر تیرداد، بسیار پیشروتر از خیلی از همنسلان خود، در دهه هفتاد بود. این مساله سبب شد تا این رابطه، یکسویه باشد و فلاح فقط از شاعرانی سخن به میان آورد که کتاب چاپ شده‌ای دارند. چنین دیدگاهی سبب شد که تیرداد گمان کند با توجه به تمام تلاش‌هایی که برای شعر دهه هفتاد شده، نادیده گرفته شده است و صحبت‌های شفاهی او، که در میانه‌های دهه هفتاد، مخالفان زیادی داشت، ولی به مرور زمان، در محافل ادبی جا باز کرده بود، از زبان این و آن، و به نام این و آن در مجلات دهه هفتادی گفته می‌شود، تئوری‌هایی که امروز به عنوان تئوری‌های دهه هفتادی معروف شده‌اند. آن‌چیزی را که تیرداد سال‌ها برایش زحمت کشیده بود، داشت به نام دیگران سند می‌خورد. بیشترین دلخوری نصری هم از این بود که چرا یار صمیمی اش، مهرداد فلاح، هیچ وقت به صراحت، روی این نکته تاکید نمی‌کند و در برابر کسانی که همراه با او در جریان دهه هفتاد حرکت می‌کردند و تئوری‌های تیرداد را بدون حتی ذکر نام او جار می‌زدند، سکوت اختیار کرده است. بگذارید با تمام احترامی که برای فلاح قائلم، این را به صراحت بگویم که تیرداد نصری در دهه پایانی عمرش، نه هیچ‌گونه ارتباطی با فلاح داشت و نه مایل به برقراری این ارتباط بود. ولی پیش از این (یعنی تا زمانی که هنوز فلاح به شهرت نرسیده بود) ارتباط آنها بسیار مستمر و صمیمانه بود. اما قضیه عبدالرضایی فرق می‌کرد. در ایران آن ارتباط صمیمانه، همچون فلاح وجود نداشت. رفت و آمد و بحث بود. اما بحث بر سر دوستی و صمیمیت نبود. تنها چیزی که این دو را به هم پیوند می‌داد شعر بود. اما دست سرنوشت در دهه هشتاد، آنها را در لندن کنار یکدیگر نشاند. اصلا دوست ندارم وارد این بحث بشوم. ولی تیرداد چند نقد روی آثار عبدالرضایی نوشت که فوق‌العاده بود. نقدها که تمام شد، عبدالرضایی دیگر انگار تیرداد را نمی‌شناخت. ادعا می‌کرد که تیرداد عاشق شعرهایش شده و شیفته‌وار برایش نوشته است و یکی است مثل تمام مخاطبان شعرش. این در شرایطی بود که من که هر روز با تیرداد، روزی چند ساعت از طریق کامپیوتر در ارتباط بودم، می‌دیدم که عبدالرضایی، پاشنه در خانه تیرداد را درآورده است. او را ستایش می‌کند و می‌گفت در ایران منتقدی به بزرگی تیرداد نصری نداریم. تیرداد هرگز از نقدهایی که روی آثار عبدالرضایی و فلاح نوشت، پشیمان نبود. می‌گفت آنها حق شعر خود را از منِ منتقد ستانده اند. شعرشان را ستایش می‌کرد و می‌گفت، اگر زمان به عقب باز گردد، بازهم روی آثارشان خواهم نوشت. در واقع آن چیزی که در سال‌های آخر عمرش، او را از این دو نفر دور کرد، نوع برخوردی بود که برای تیرداد این تفسیر را بوجود آورد که فقط از وی سوءاستفاده شده است. البته من در این باره، آن چیزهایی که از زبان خود تیرداد شنیدم را بازگو می‌کنم و این واقعیت ماجراست، هرچند هم که تلخ باشد. تیرداد، فردی بسیار اخلاق‌گرا بود، و از شعری بیهوده تعریف نمی‌کرد و حتی گاهی ممکن بود از شعر کسی که در حق او بدی‌های فراوان کرده، به نیکی یاد کند. او دنیای شعر را از دنیای روابط روزمره جدا می‌کرد و از همین رو بود که با تمام اوصافی که در بالا به آن اشاره کردم، تا پایان عمر نیز، از شعر فلاح و عبدالرضایی بعنوان آثاری آوانگارد و در خور ستایش یاد کرد.

حالا اگر ممکن است درباره تاثیر گذاری آرا و آثار تیرداد نصری بر آرا و آثار شاعران هم‌نسلتان صحبتی بفرمایید.

شمال کشور، همچون من، سعید تنکابنی، آرش منصور گرگانی، شقایق زعفری، محمد شکوری و ... از شاگردان نسل دیگری از دوران شاعری تیرداد هستیم. یا مثلا ابوالفضل حسنی یا مهدی حسین زاده، از همگی ما کمی عقب تر از تجربیات تیرداد استفاده کردند. در عین حال برخی از طریق اینترنت نیز در سال‌های پایانی زندگی تیرداد، بدون اینکه او را دیده باشند، از دانشش تلمذ کرده اند، همچون برزویه فرخ سیر، احسان رستمی، رامین حاجی کریمیان و....اما نکته‌ای که در آثار همگی شاگردان تیرداد نصری به چشم می‌خورد، توازنی است که میان فرم و محتوا برقرار است. وی همواره به این توازن اعتقاد داشت. شعر برای او به مثابه هدف یا وسیله نبود بلکه در آن واحد شعر را هم هدف و هم وسیله می‌دید. شعری که توجه خودش را فقط به فرم یا زبان معطوف کند، از لحاظ محتوای شاعرانه دچار فقر خواهد بود و بالعکس نیز، موجب خواهد شد تا شعر در حد یک متن ادبی تنزل پیدا کند. این امر سبب شد که مجموعه شعرهای علی شهسواری و خالق گرجی، در وانفسای زبان زدگی بسیاری از آثار دهه هفتادی، فقط روی زبانیت شعر تاکید نکرده و در عین حال نگاه ویژه‌ای نیز به محتوا داشته باشند.یکی دیگر از بارزترین ویژگی‌های شعری شاگردان تیرداد نصری، حضور پررنگ کنش‌های انسانی در طول متن است. این دسته از آثار، همواره وارد لایه‌های زیرساختی اجتماع می‌شوند و به روابط میان انسان‌ها می‌پردازند. نسبت به مسائل اجتماعی، بی‌تفاوت نیستند و در عین حال برعکس شعر شاملویی، به دنبال منجی یا منجی‌گری نیز نمی‌باشند بلکه به زندگی انسان مدرن وفادار بوده و کنش‌هایشان متکی بر کاراکتر خودشان است. یکی دیگر از خصوصیات مشترک و پررنگ آثار شاگردان نصری، اهمیت قائل شدن به مقوله فرم است. فرمی که بی‌گمان فارغ از نظریات فرمالیسم روس یا نظریات یداله رویایی درخصوص شعر حجم است. فرم در آثار این دسته شاعران، مجموعه‌ای از کنش‌ها و واکنش‌ها برای افشاسازی یک روایت شاعرانه از طریق زبان است.

نظرتان راجع به شعر تیرداد نصری چیست؟

سوال بسیار سختی است و فرصتی بیش از این را طلب می‌کند ولی بسیار موجز باید اشاره‌ای داشته باشم به ریتم در شعر نصری. موسیقی آثار وی از قدرتی درونی شده برخوردارند که همراه با روایت اثر به پیش می‌روند. ریتم و موسیقی در شعرهای سپید نصری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. چیزی که شاید پس از شاعران دهه چهل، اندکی به دست فراموشی سپرده شد. ولی این ریتم و موسیقی، به آثار شاملو، فروغ یا سپهری پهلو نمی‌زند بلکه یک نوع ریتم یا موسیقی مدرن است، در دل آثاری آوانگارد که به هیچوجه از سطح متن بیرون نمی‌زند. به جرات می‌گویم که او جزو معدود شاعرانی بود که طی بیست سال اخیر، جسارت حرکت در حوزه موسیقایی شعر سپید را داشت و این جسارت نه تنها منتج به این نشد که آثار وی رنگ و بوی کهنگی بگیرد بلکه ورزیدگی قلم نصری توانست، جهان مدرنی را در دل این موسیقی جای دهد.

در مورد چگونگی نقد ادبی تیرداد نصری حرفی نمی‌زنید؟

من نمی‌خواهم از تیرداد اسطوره بسازم، چون خودش به شدت از این کار متنفر بود. به قول خالق گرجی: او خودش را دوست ما می‌دانست، ولی ما شاگردش بودیم. حقیقتا هم هرگز کسی جرات نمی‌کرد به او بگوید استاد. او مثل دوست خودمان بود، با اینکه کلی اختلاف سنی داشتیم. خیلی صمیمی و بی ادعا بود. پس بگذارید یک ایراد کوچک بر وی را عنوان نمایم. تیرداد یک انسان تقریبا شفاهی بود. ساعت‌ها می‌نشست حرف می‌زد، اما این حرف‌ها را مکتوب نمی‌کرد. ولی انصافا مکتوباتش نیز فوق العاده بودند و هستند هنوز. ولی آن‌چیزی که در خلال صحبت‌های شفاهی و مکتوب وی از اهمیت ویژه‌ای در حوزه نقد برخوردار است، نگاه خود ارجاع وی به متن بود. یعنی فقط از طریق نشانه‌ها به بررسی متن می‌پرداخت و معتقد بود که نباید چیزی از خارج به متن اضافه کرد. در عین حال تا آنجایی که متن اجازه می‌داد، به قدرت ذهنی نقادانه خویش اجازه می‌داد تا سطح متن را بالا بکشد. نقد او مبتنی بر رد یا انکار یا ایراد وارد کردن بر نوع خاصی از نوشتار نبود. در واقع سعی می‌کرد، تا بر امکانات متن با استفاده از نشانه‌های درونی اثر، بیفزاید. البته همواره این کار را مبتنی بر نوعی جهان بینی خاص انجام می‌داد. اثر برای تیرداد نصری به عنوان عنصری منفرد نبود بلکه کلیت آن و ارتباطش را با متون پیش از خود و حتی تاریخ، فلسفه، علم، جامعه‌شناسی، روانشناسی یا ... می‌سنجید. اما متر و معیار این سنجش، بر اساس توانایی‌هایی بود که نشانه‌های متن مورد نظر در اختیارش قرار می‌داد. یکی از مهم‌ترین نکاتی که درباره شیوه نقد نصری حائز اهمیت است این است که وی، تئوری‌هایی که از راه ترجمه به ادبیات ما راه یافته بودند را به خوبی درونی کرده بود، و از طریق بومی سازی آنها، نسبت به مطابقت آرای زبان شناسی و فلسفی غرب، همت ویژه‌ای گماشته بود. خیلی راحت بگویم که او تئوری حفظ نمی‌کرد! اسم این یا آن فیلسوف و زبان شناس را نمی‌برد که خودش را منتقدی چیره دست نشان دهد بلکه این حقانیت تئوری‌ها بود که وی را شیفته خود می‌نمود و در نهایت خودش نظری را ابراز می‌کرد که بی‌گمان متعلق به تیرداد نصری ایرانی بود. از همین رو، همواره می‌گفت که شما برای هر نظریه‌ای، باید شعری را مثال بیاورید و تئوری بدون شعر، ابتر است. تئوری برای نصری از شعر می‌آمد و به هیچ وجه اعتقادی به این نداشت که تئوری شعر را می‌سازد. او در هر شعری به دنبال نظریه‌ای جدید می‌گشت و می‌گفت، اصل خلاقیت در شعر، حاکی از این است که هر شعری نظریات ماقبل خودش را در بخش‌هایی نقض می‌کند، پس کار منتقد این است که این نقض کردن‌ها را بیابد و تئوریزه کند، اگر نتوانستید نقض تئوری‌های ماسبق را در شعری ببینید و چیز نویی کشف کنید، مطمئن باشید که آن اثر، شعر نیست.

به نظر شما می‌توان تیرداد نصری راشاعر دهه هفتاد قلمداد کرد؟یا اینکه باید اورا در کنار شاعران دهه شصتی نظیر بیژن نجدی،مسعود احمدی، سید علی صالحی و... رده‌بندی کرد؟

من تیرداد را شاعری قرائت نشده می‌دانم. کمااینکه شاگردان تیرداد هم هنوز قرائت نشده‌اند. شعر او با شعر دهه شصت و هفتاد و هشتاد متفاوت است. شعری که دیده نشد. به اعتقاد من در هیچکدام از این دسته بندی‌ها جا نمی‌گیرد. جزیره‌ای سرگردان است روی دریای شعر معاصر فارسی. جزیره‌ای بکر و دست نخورده. شما جزو معدود کسانی بودید که به سراغ او آمدید و واقعیت این است که هنوز خیلی از جدی‌های شعر این مملکت، این شخصیت را نمی‌شناسند. کسی که در طول زندگی‌اش، آنطور که باید و شاید مورد توجه رسانه‌ها قرار نگرفت ولی شعر و نظریاتش تاثیری شگرف بر شاعران و منتقدان سه دهه شعر معاصر فارسی (60 و 70 و 80) نهاد. از این رو معتقدم که این جزیره را نمی‌توان متعلق به هیچکدام از این دوره‌های شعری دانست.

در پایان اگر صحبت ناگفته‌ای در مورد آرا و آثار زنده یاد تیرداد نصری دارید که فکر می‌کنید برای مخاطبان مفید است برایمان بگویید.

در پایان فقط از شما تشکر می‌کنم، که پس از سال‌ها بستری را فراهم کردید تا این حقیر در حد بضاعت اندک خود، به اجمال مطالبی را بیان کنم. / محمد مهدی پور




http://armandaily.ir/?News_Id=64192

انجمن شعر و ادب تنکابنکلکسیونی از آثار شاعران و نویسندگان تنکابنی
13/12/2013

انجمن شعر و ادب تنکابن

کلکسیونی از آثار شاعران و نویسندگان تنکابنی

خوشبختی یک صندلی استدر قسمت بانوان اتوبوسیک جفت کفش مردانهکه جلوی ویترین‌ها مکث می کندپیاده رویی می شود که کل برف و زمست...
13/12/2013

خوشبختی یک صندلی است

در قسمت بانوان اتوبوس

یک جفت کفش مردانه

که جلوی ویترین‌ها مکث می کند

پیاده رویی می شود

که کل برف و زمستان را دویده

بعد از قفل بودن

برای دو کلید

کنترل تلوزیونی است

که یک دکمه‌اش برای من

یک دکمه‌اش برای توست

گاهی برس است

سشوار

یک دماغ مردانه و سبیل کوتاه

که لای موهایت می رود

همین اطراف دیدمش

توی پیراهن شب عید من

زیر یک گردنبند بدل

که به تو می آید

کنار بخاری برقی دو شعله

یا رفته توی کمد

پیش کادوها جاخورده / حتمن

* * *

خوشبختی پایش را کرده در کفش‌هایم

برای شام کمی سوسیس خریده است.




=================
مجید خسروی

پدر نه چاقو بود نه چاقو کش...طبق پدر بزرگ پدر بزرگشباید دفاع می کرد درقبال دزد ها ، هفت تا بودند!نه اینکه عمدن هفت بگویم...
13/12/2013

پدر نه چاقو بود نه چاقو کش...
طبق پدر بزرگ پدر بزرگش
باید دفاع می کرد درقبال دزد ها ، هفت تا بودند!
نه اینکه عمدن هفت بگویم!
واقعن هفت بودند !
از آن هفت های زبل و زرنگ!
هر چقدر دور خانه ، تیز تر می شدند!
ما که درایوان بودیم و ایوان نظاره گر...
مثل ستاره های آنشب می لرزیدیم
پدر هول برش داشت و آمد بالا
از ایوان به اتاق و از اتاق به رختخواب...

لحاف تشک هم لرزیدند!
بلند شدیم هفت تایی محکم نشستیم پشت در...
رفته رفته صبح آمده بود...
برف هم قد مدرسه ...

پنجره را باز کنید!
این همان برف است که هنوز ذوب نشده است !



=============
ابوالفضل حسنی

مصاحبه ی مهدی حسین زاده با آرش منصور گرگانی:در رستاخیز همه چیز در هم فرو می رودبه عنوان اولین سوال می خواهم بدانم نظر شم...
13/12/2013

مصاحبه ی مهدی حسین زاده با آرش منصور گرگانی:
در رستاخیز همه چیز در هم فرو می رود


به عنوان اولین سوال می خواهم بدانم نظر شما به شعر به عنوان یک آفرینش هنری چگونه است ؟ چقدر شعر را تاثیر گذار در جامعه می دانی ؟

خب البته این دو سوال است. اول همان قرار دادن شعر در یک جور بوطیقا و در عین حال عامدانه پرهیز کردن از قدسی کردنش ، دیالکتیکی است که شاید معنای شعر و اثر هنری را در جهان معاصر ما شکل می دهد. البته این تنها یک صورت بندی سهل گیرانه از اثر ادبیست. اما پاره دوم یعنی اینکه شعر تا چه اندازه تاثیر گذار است پاسخیست که دشوار بتوان آن را پاسخ داد. از یکسو از شعر توقع نوعی تغییر آرمانخواهانه در سطح اجتماعی می رود که عمدتا از اوایل قرن بیستم در ادبیات مدرن چنین توقعی شکل گرفت. از سوی دیگر با نمی توان اینکه واقعیت همواره به مراتب پیشتر نه تنها از شعر که از هر اثر هنری بوده است را نادیده گرفت. در زمینه و زمانه ای که در آن زندگی می کنیم یعنی دقیقه اکنون زندگی ما ، شعر در سطح زندگی اجتماعی بی تاثیر است. عمدتا بدل به شکلی از کالای فرهنگی شده است و تزیینی و در شکلهای رادیکال تر برای وجود و هستی خود دست و پا می زند.

پس فکر می کنی که شعر به عنوان یک کنش هنری عقبه ای آرمانخواهانه دارد ؟ آیا تا چه حد این آرمانخواهی توانست در جامعه ی ایران تبلور پیدا کند ؟

البته اگر مقصود شعر پس از مشروطه و دقیق تر پس از نیما باشد این آرمانخواهی یا مرثیه سرایی برای مرگ و زوال آرمانها محتوای دست کم برجسته تر شعر است. گو اینکه هستند آثاری که زیر صدای همین صدای اصلی را می سازند وسرنوشت خود را با این آرمانخواهی گره نزده اند. با این همه می توان دید که در سطح ، محتوایی که پیش گذاشته می شود در ارتباطش با سرخوردگی آرزوها و نیازها قابل فهم تر است تا مثلا نوعی تطور و تغییر فرم و ساز و کار شاعرانه به عبارت بهتر در ارتباط با زبان.

در مورد نیما که به آن اشاره کردی ، آیا این مسئله چقدر نمودار است ؟ یعنی نیما جدا از تحولی که در شعر کلاسیک ما به وجود آورد ، چگونه به این آر مان خواهی پاسخ داد ؟

اول اینکه خود این بازگشت به نیما و جست و جو در شعر نیما نشان می دهد که نوعی عقیمی در شعر بعد از او وجود دارد به نوعی که مدام ناگزیریم به این آغاز بازگردیم و چیزی شاید نادیده و گم شده را جست و جو کنیم. پاسخ نیما البته نگاهی هر چند نومید و مایوس به آینده است. شاید این نگاه که نیما را بدل به یک مبارز اجتماعی می کند تقلیل گرایانه هم باشد. شاید باید در پس محتوایی که – در پاسخ به سوالت- اندوه یک گیر افتادن در تله افتادن و تلاشی عبث برای بیرون آمدن و رهایی را طرح می کند ، انسان مایوس و سخت رمانتیکی را دید که نومیدیش را بدل به شعر می کند. گرچه آنچه در نیما نمود دارد پیچیدگی همین بدل کردن آن سویه های رمانتیک به ساز و کاری زبانیست که از دل آن آرمانخواهی و محتواهای اینچنین بیرون می آید ، اما آن انسان مایوس و به عبارت بهتر شکست خورده را در پس شعر شاملو هم می توان یافت. همان انسان رمانتیک البته این بار به مراتب پررنگ تر. آیدا در مصاحبه ای می گفت شعرهای عاشقانه شاملو ، اجتماعی ترینشان هم هست.

با توجه به جامعه ی هنری ایران می بینیم که ظرفیت های شعر و نگاه شاعرانه در هنرهای دیگر هم تجلی دارد ، شاید این امر به دلیل تاریخ شعری ما و تاثیراتش در بین مردم از گذشته تا حال باشد . شما به عنوان یک شاعر چقدر در هنرهای دیگر ردپای شعری و نگاه شاعرانه را رصد می کنی ؟

این البته همانطور که گفتی چیزی در تاریخ ماست. اینکه به جای منطق در تاریخ ما عرفان و جمال شناسی دین (به تعبیر دکتر کدکنی) قرار می گیرد امریست که امکان هر گونه صیرورت را از تاریخ ما گرفته است. منطق امکان بازنگری می دهداما این شکل زیباشناسی خود را به چیزی گره می زند که امری بی تغییر است. به هر تقدیر محصول این تاریخ جانشینی منطق با نوعی عرفان است که بنیاد خود را از غیاب می گیرد و نه حضور. بدین ترتیب با ذهنیتی سر و کار داریم که امکان نگریستن چه در خود و چه در دیگری را از دست داده است و به این ترتیب ضمایری موهوم شکل گرفته اند که از یک ذهنیت راکد بر می خیزند. ممکنست در سطح امواجی باشد اما در اعماق تغییری رخ نمی دهد. چون این اعماق بیش از آنکه به زمین متکی باشند تا شاید زلزله مانندی آشکارش کند ، به آسمانی دور از دسترس و غایب تکیه دارد که عاری از هر تغییریست. بی تردید محصولات چنین ذهنیتی که دایم از فردیت تن می زند ، شباهت هایی انکار ناشدنی دارد. شعر نزدیک ترین موقعیت را با این وضعیت دارد یا به عبارت بهتر به بهترین شکل این ذهنیت را نمود می دهد. نتیجه آنکه حتی وقتی قرار است به مدیوم های دیگر هم نزدیک شویم همچنان ذهنیتی شاعرانه حاکم است .

حالا خود شما به عنوان یک هنرمند به این تاثیر گذاری به دید مثبت نگاه می کنی یا نه ؟ بگذار دقیق تر بپرسم آیا داشتن نگاه شاعرانه در مدیومی مثل سینما یا هنرهای دیگر چقدر به اعتلا یا کنشمندی آن ها کمک می کند؟

تا آنجا که مثلا مقصود آثاریست که مدیوم را مثلا در مورد سینما تصویر را تنها ابزار فرض می کنند عبث به نظر می رسد. گرچه همین استئلا در غرب ، از تارکوفسکی و برسون تا هانکه تصاویری خلق می کند که بی نظیرند اما آن خود محصول خردی نقادانه است که از درون همه چیز را می آشوبد. ممکنست از سر اتفاق این نگاه در یک اثر سینمایی ،کنشی هم بسازد اما اینچنین کنشی هم مکتوم می ماند. نادیده می ماند. به عبارتی اگر چیزی از چنین ذهنیتی ساخته شود که بتوان آن را امری انسانی توصیف کرد هم در غیاب یک سامان اندیشیده شده و خرد نقادانه از دست می رود. سینمای ایران که البته اصطلاحی نامعلوم است و مهمترین دستآوردش فیلمفارسی است که به تعبیر خود دکتر کووسی نه فیلم است و نه فارسی. اما در همین ادبیات هم آنچه بیشتر قدر دیده است و ستایش شده است نه نوعی فراروی از این ذهنیت بلکه تایید آنست. یعنی حتی آنچه از نیما ستوده می شود و رو می آید سویه هاییست که همین ذهنیت را تقویت می کند. اینگونه است که بازگشت مدام به نیما توجیه می شود. در واقع این بازگشتها در پی چیزی هستند که ظاهرا گم شده است. آن را نمی یابند و باز بر می گردند. البته نمی توان برخی تلاشها را برای رو آوردن زبان نادیده گرفت. اما سوال اینجاست که خود این تلاشها تا چه حد بنیادهای این ذهنیت را تکان می دهند؟ نتیجه این تلاشها نوعی طرد شدن شعر از فضای عمومی نبوده است؟ به نظر می رسد عقیمی همان محتوایی که پیشتر عرض کردم چنان گسترده است که هر نقطه امید یا زاینده ای را هم در خود حل می کند.

پس به نظر می رسد به قول شما ما هنوز هم با همان نگاه عرفان زده ی شرقی با ژانر های دیگر هنری مواجه می شویم ؟

بله البته اگر استثنا ها را کنار بگذاریم. مساله بیشتر همان تاثیریست که گفتی. یعنی ممکنست حتی در سینما ، شعر ،هنر و هر جای دیگر امری اینجهانی هم شکل بگیرد که می گیرد اما راهی به این ذهنیت ندارد. شکل تزیین به خود می گیرد یا بیگانه قلمداد می شود. غیر خودی می شود. اینست که مهمترین شاعران و نویسندگان ما از مشروطه به بعد ، در بهترین شکل ، راوی شکستند. البته از زاویه مولف می توان دید که تن ندادن به این شکست یا نپذیرفتنش مساویست با تبدیل شدن به یک شومن. قرار گرفتن در موقعیت تولید کننده کالای فرهنگی و البته لذت بردن از زرق و برق و جایگاهی که برای چنین نویسنده ای تدارک دیده شده است. اما نه تنها در ادبیات و هنر ما بلکه در غرب هم مگر سهم کافکا چیزی بیش از اینست؟ حتی گاه ممکنست نویسنده به خودویرانگری دست بزند. به این ترتیب برخی از آثاری که تفنن آمیز نمودهایی را از یک اثر هنری به نمایش می گذارند اماتنها بدان وانمود می کنند هم فرو می ریزند. در همان چیزی که برایش خودفروشی کرده اند ، غرق می شوند. چون آن جایگاه مبتنیست بر گمنامی. به این ترتیب نوشتن و هرگونه خلقی الزاما با ویرانی نسبتی دارد. این تلخی سرنوشت نویسنده است. نمی توان نویسنده را زیر نور پروژکتورها و در لباسهای جدیدترین مد تصور کرد. نویسنده همواره کسی است که در انتهای همان سالن نومیدانه به این وضع می نگرد.(نقل به مضمون از کتاب هالیوود بوکوفسکی)

حال برمی گردم به خود شاعر . شما خودت چگونه با این امر مواجه می شوی ؟ ایا سهم این خود ویرانگری چقدر در آثار خودت وجود دارد ؟ آیا به عنوان کسی که ادبیات غرب و ایران را دنبال می کند ، چقدر خودت را در تسخیر این خود ویرانگری می بینی ؟

تا آنجا که به ادبیات فارسی مربوط است از نیما و هدایت گرفته تا چوبک و بهرام صادقی و … این خود ویرانگری که البته ظاهرا راهی ناگزیر است برای دیدن دیگری از نویسنده اینجایی جداناشدنیست. حتی نه به عنوان یک معیار ارزش ادبی که به عنوان سنجش صداقت یک اثر ادبی می توان آن را در همین اکنون هم جست و جو کرد. نتایج گاه سخت نومیدکننده اند. نویسنده ای که از رنج فلان انسان موهوم می نویسد یا فیلمسازی که از گرسنگی مردم آفریقا تصویر می گیرد ، خود در ناز ونعمت است یا در پی آن به سخیف ترین روشها. البته این خود ویرانگری اینجا متفاوت است با آنچه از دل تاریخ غرب بیرون می آید. اینجا همانطور که عرض کردم نفس چنان در عرفان فرو رفته که امکانی برای دیدن دیگری نمی گذارد . نوینسده اینجایی برای دیدن دیگری ناگزیر است از کنار گذاشتن همین نفس یا آشکار کردن صادقانه آن. بعد چه می ماند سوال دیگریست. یک سویش می شود رفتن به سمت زبان و یک سمتش می شود رفتن به سمت یک بومیت یا می شود یک نفسانیت دیگر. اما تا آنجا که مربوط به گذشتن از خود است ، به نظر می رسد ناگزیری آن عینی تر از آنست که بتوان کتمانش کرد.

البته همه آنچه بعد رخ می دهد هم همین گشتن برای یافتن یک آغاز است و پیدا کردن آغاز آغاز. در نیما نامرییست پس در بومیت نیما می جویدش. زبان را رو می آورد یا برخی چیزهای دیگر.

فکر می کنم به شکل غیر مستقیم به سوالم پاسخ دادی که ما ناگزیریم از آن که یک وجهش صداقتی هنرمندانه در مواجهه با تاریخ و جامعه است و وجه دیگرش پنهان کردن خویش در زبان یا تکنیک . البته در مورد نیما و هدایت و غیره این امر مشهود است . اما از خود شما این سوال را می پرسم شاعری که در زندگی ِ به اصطلاح مدرن امروزی دست به آفرینش ادبی می زند ، این امر چگونه رخ می نماید ؟

یک شکل دم دستی آن همان تن ندادن به شومنی است. پرهیز از اینکه ستایش چنین ذهنیتی را همواره در خود زنده نگاه داری. پذیرشی در کار است و نه بستگی. برملا کردن وقاحت این جایگاه است. همانطور که گفتم همراه آن نه تنهایی ابلهانه ای که این روزها به آن افتخار می کنند بلکه تنهایی اکزیستانسیالیستیست. چه پاسخ نهایی برگشتن به گذشته و جست و جو در آن باشد ( چیزی که مهمترین دستآورد تلاش برای تفکر در ایران است یعنی همان بازگشت به خویشتن خویش) و چه پشت پا زدن به همه آنچه هست و رفتن به سمت آوانگاردیسم ، به هر حال همین نویسنده را نه در آپارتمان یا خانه اش بلکه در یک تاریخ تنها می کند. او را نه از مهمانی ها و شب نشینی ها و خوشگذرانی ها که از همه آنچه جامعه نام دارد طرد می کند. وضعیتی که بی شباهت به وضعیت دکتر دکتر توماس استوکمان نمایشنامه دشمن مردم ایبسن نیست. استوکمان گرچه در پایان تن می دهد اما این تن دادن برای نویسنده متصور نیست. مگر اینکه نوشتن را به معنای دقیق واگذارد و به ریا کاری که از او خواسته می شود تن دهد. گرچه آن وضع هم دهشتناک است اما به قول شیبورسکا خنده داری شعر گفتن را به خنده داری شعر نگفتن ترجیح می دهم.

با همین پاسخ می خواهم سمت و سوی سوال ها را تغییر بدهم . از میان شاعران جهان به کدام یک علاقه ی بیشتری داری ؟ یا به کدامین شاعران ؟ و چه چیز در آنها برایت جذاب است؟

راستش اگر سوال از شخص منست ،باید بگویم بیشتر و البته از سر اتفاق از سنت شعری الیوت می آیم. یعنی آن شعر را و بعد نقد آنرا پی گرفته ام و تا کنون ادامه می دهم. آنچه در الیوت برایم جذاب است اینست که شعر او نمونه اعلا و درجه یک همان چیزیست که در مورد نیما و شاملو عرض کردم. او در پنهان کردن من سرخورده و مایوسش چنان لایه های پیچیده و جذابی می سازد که برای دست یافتن به آن ضمیر در خود غرب چیزی نزدیک به بیست سال زمان لازم بود. البته این علاقه منست نه شیفتگی. اما این جریان اصلی را دنبال کرده ام و بعد آثار کسانی را که از نقد همین سنت بیرون آمده اند مانند بیشاپ تا گینزبرگ و تا آوانگاردترین شکلهای شعر آمریکا دنبال کرده ام و از آن طرف هم رمانتیسیسمی را که الیوت خود را نماینده نقد آن معرفی می کرد دنبال کردم. البته بیشتر تلاش کردم برای خواندن الیوت زبان را در شعر او بفهمم و مقالات و کتابهایی بودند که کمک بسیاری کردند. از آن طرف هم سعی کردم وزن یا rhythme را در زبان انگلیسی یاد بگیرم تا همین زبان در بفهمم. بی تردید فهم من بسیار ناقص است و پر از سو فهم. اما تلاشم را کرده ام و می کنم. و این را هم اضافه کنم که از الیوت تا گینزبرگ جهانی فاصله است که باید ذره ذره پیمودش. هر نکته ای که از قلم بیفتد مساویست با نفهمی و بدتر از آن کژفهمی یک تاریخ.

با نظرت موافق هستم که نام های بسیاری در این بین وجود دارند که نمی شود به راحتی از کنارشان گذشت . اما در میان شاعران ِ غربی کدام یک به لحاظ فرم و یا تکنیک های روایی برایت جذاب هستند ؟ در این بین نام های بسیاری وجود دارند . اما تو به کدام شاعران با این دید نزدیک تری ؟

اینکه بگویم مثلا فلان شاعر خیلی دشوار است. شاید خود الیزابت بیشاپ در این سنت بسیار جذاب باشد. اما با یک تنوع کم نظیر طرف هستیم که انتخاب از بینش ممکنست منجر به نادیده گرفتن باقی شود. اما اگر مقصودت تاثیر است این را نه دانسته ها که همان لحظه تعیین می کند. همه این دانسته ها برای من قرار است تنها بدل به جهانی پیش از متن شود. جهان متن قرار است لغزان و سیال باشد تا دچار آن بستگی که پیشتر گفتم نشود. گاه آوانس باید داد و کمی محافظه کار بود اما درخشان ترین لحظات همواره برای من ،رادیکال ترین لحظاتند. لحظاتی که جز خود شعر دیگر هیچ چیز وجود ندارد. مخاطب اول و آخر خود نوشتن است. به این ترتیب گاه جنون عریان شاعری مانند پاوند جذاب تر است از محافظه کاری خود الیوت.

به نوشتار سیال و خودِ “نوشتن” اشاره کردی که برایت از همه چیز جذاب تر است با نگاهی به مجموعه ی شعر هایت در همان”منظومه ی مردگان” این امر بیشتر جلوه می کند که با شاعری مواجهیم که سطوح گونه گون زندگی و اشی و جهان را در یک بافتار زبانی _ روایی می افریند و از این حیث شعر های تو شعر هایی سیال در زبان هستند . حال برای خودت اینگونه “اجرا” چه جذابیت هایی دارد ؟ و چگونه به این نوع زبان رسیده ای ؟

راستش این دوگانه ای که بین مرگ و زندگیست و در خود آن کتاب به شکل خاطره و فراموشی هم از آن نام برده می شود. دو گانه ایست که اجرای آن همان متناقضنمایی الیوت را هم در خود دارد. عرض کردم الیوت که خود معتبرترین ناقد رمانتیک هاست ، نفس رمانتیک و مایوسی را در خود دارد. برای ساختن چنین چیزی آنچه برابر مرگ و خاموشی قرار می دهی کلماتند. مردگان نمی توانند منظومه ای داشته باشند چون خاموشند و اگر چیزی بتوانند بگویند آن هم منظومه ای این بیشتر به نوعی احیا و رستاخیز شبیه است. در رستاخیز همه چیز در هم فرو می رود و باز می شود. نمونه اش شعر سرزمین هرز یا در جست و جوی زمان از دست رفته پروست. همه چیز در هم گره می خورد حتی دورترین ها. و از این در هم فرو رفتن چیزها ست که همان رستاخیز شکل می گیرد. تلاش در آن کتاب( البته بی تردید حقیرانه و همراه بلاهت) همین احضار کلمات است. تلاش برای باز کردن و بستن. گره زدن و ساختن چیزی از دل هیچ. یک توده از هم گسیخته که شاید به چیزی اشاره می کند اما بیشتر خود همان چیزیست که باید. خود همان زندگی و حیات است. اینکه گاه بدل به هذیان می شود (تکرار می کنم اینها همه تلاش محقر منست و نه ارزش ادبی) چون قرار است بازنموده همین رستاخیز باشد. گرچه کتاب یکدست نیست. آن محافظه کاری گاه و بیگاه یقه ام را گرفته و به حضیضم کشانده اما دست کم سعیم را کرده ام . این وسط آنچه هست و نیست شکل دادن به حرکتی سیال و بی هدف است که نیستی به زبان می رسد. از هیچ به زبان می رسد. رسیدن به آن راستش کابوس وار است. تجربه ای زیسته را شامل می شود که هر روز و هر لحظه باید تکرار کرد و تکرار کرد. باید به آن مدام برگردم و مرورش کنم.

با نگاهی به روند شعر هفتاد به عنوان کسی که این روند را دنبال کردی و شعر های این دهه را خواندی ، به نظر شماشعر هفتاد چه دستاورد هایی برای شعر ایران داشت و آن را چگونه ارزیابی می کنی ؟

سخت بتوان ده سالنوشتن را در قالب چند جمله خلاصه کرد. اما به نظر می رسد آنچه در آن ده سال برجسته تر می نمود آنقدرها هم که ادعا می کرد نتوانست معرفتی خاص را تولید کند. سوالهایی که از دهه هفتاد آغاز شد در ساده ترین شکلها هنوز هم مساله اند. پیش فرضها ی نوشتن در آن ده سال هر یک پرسشهایی را پیش می کشیدند که هنوز هم پا برجاست. تا زمانی که سنت نظری بوجود نیاید البقای تنها اتفاق و حادثه و تصادف است. می توان دید که هنوز سوالهایی مانند اینکه نقد و نظریه مهمتر است یا شعر و یا اینکه نقد و علم چه نسبتی با هم دارند هنوز هم برای نسل جدید مطرح است. حتی صریح ترین پاسخ های ممکن بیش از آنکه معرفتی به دست دهند تنها هیاهو و جنجال می سازند. پذیرشی در کار نیست. شاید یک دلیل عمده آن پیوند بین شعر و ژورنالیسم بود که نتیجه آن نه تفکر که تفرعن بود. البته نمی توان همه کتابها و نویسندگان یک دهه را به یک سطح تنزل داد. حتی نوشته های یک نفر را هم نمی توان در یک سطح معین نگاه کرد. اما هر چه بود سوال عمده ای که می توان از آن پرسید اینست که پوپولیسم سالهای بعد که جانشین آثار آن سالها در نشریات و روزنامه ها شد نتیجه منطقی آن نبود؟

به هر حال شعر دهه ی هفتاد حداقل این دستاورد را به دنبال داشت که ظرفیت های زبان را نشان داد که می توان با نگرشی دیگرگون با زبان مواجه شد هر چند که معیار ها و نوع نگاه به این مقوله هم جای بحث دارد اما از این زاویه ی دید چگونه به آثار هفتاد نظر می کنی ؟ و ایا وجوه مثبتی هم برای آن متصور هستی یا نه ؟

بی تردید . اما اگر ضعف های آن را بیشتر می بینم به این دلیل است که بار دیگر همان اشتباه رخ ندهد. به عنوان مثال آنچه از کارگاه دکتر براهنی بیرون آمد خود را متکی به جلسات کارگاه می دانست. اما آنچه در این کارگاهها گفته شد هرگز بیرون نیامد. گویا چیزی غیر مادی و دور از دسترس در آن وجود داشت. به عبارتی همان وجوه نظری هرگز و تاکید می کنم هرگز در اختیار گذاشته نشد. آیا واقعا چیزی آنجا وجود داشت که قابلیت عرضه داشته باشد؟ نمی دانم اما کسانی از همان کارگاه بودند که دانسته های دکتر براهنی را در باره مثلا فرمالیسم روس بیش از چهل صفحه اول ساختار و تاویل متن نمی دانستند. از طرفی شکل ارجاع هم عجیب بود. به عبارتی اگر به شکلوفسکی ارجاعی داده می شود بدین ترتیب است که به نقل از دکتر براهنی. آیا متن خود شکلوفسکی یا باختین در دسترس نیست که باید به چیزی که در دسترس نیست ارجاع بدهیم. نتیجه آنکه جعبه سیاه شاگردان دکتر براهنی بیش از آنکه معرفتی به دست دهد شمایلی مغشوش بود که از همان دانسته ها را تنها تقلیل می داد. نگاه کنید به اشتباهات بزرگ در اصطلاحات. نمونه ترسناک آن اصطلاح ویتگنشتاین یعنی بازی زبانیست که به واژآرایی و غیره ترجمه شد. همه اینها را کنار بگذاریم با چند کتاب سر و کار داریم که دایره واژگان را گسترش دادند . نحو را شکستند و این کنش بلاغی را به زبان نسبت دادند. به حتم فضایی که آثار آن دهه باز کردند جذاب بود اما در فقدان هرگونه معرفت نظری ، بی معنا فهم شد. این را هم اضافه کنم که اگر فروریختن معناها در غرب پیامد دو جنگ بود ، اینجا اما معناهایی هرگز در کار نبود و نیست. معنا اینجا تنها یک چیز است و فرو ریختن آن به نظر امری خلاق و یا ادبی نمی رسد. بلکه همان جدل ژورنالیستیست که نتیجه آن هم پوپولیسم و سطحی نگری سالهای بعد است. زمانی که از نظریه فاصله می گیرید ،رفتار کور کورانه خواهد بود و نتایج مصیبت بار. از طرفی ژورنالیسم ایرانی بیشتر پشت چشم نازک کردن برای قدرت بوده و هست . زمانی که خود را به آن پیوند می زنید باید به این فکر هم باشید که با تغییر در سیاست و منافع سیاسی ، آنچه ساخته اید هم رنگ عوض می کند.

حال پس از گذر از این دهه ، آثاری که در دهه ی هشتاد و نود می بینی را چگونه ارزیابی می کنی ؟ خودت می دانی که با تنگ شدن عرصه بر مطبوعات ،آثار مهم این دو دهه بیشتر معطوف به فضای مجازی بودند . حال در مواجهه با آثار این دو دهه ، روند حرکتی شعر امروز ایران را چگونه می بینی ؟

گاه به نظر می رسد فضای مجازی این امکانی که از یک طرف اقتصاد بازار را وسعت می دهد ، امکان در دسترس قرار دادن حریم شخصی را به دست می دهد و از طرفی گاهی همراه با وهمی از آزادی نیز همراه است ، می تواند نهایتا چیزی برای جهان بیرون از خود داشته باشد. من به شخصه محافظه کارتر از آنم که به سادگی بپذیرم در جهانی که در چند قدمی مقر صدر اعظم یک کشور اروپایی دستگاه شنود کار گذاشته می شود ، چنین فضاهایی به رایگان در اختیار گذاشته می شود تا مثلا آزادی بسط یابد. بالعکس به نظر م می رسد که این فضاها به شدت می توانند همان مفهوم را تقلیل دهند. به عبارتی وهم آزادی در این فضا ، خود مفهوم آزادی بیرون از آن را فرو می کاهد. آنچه دست کم برای من مریی تر است ، مجازی تر شدن هر چه بیشتر جهان بیرون از این فضاهاست. به نحوی که حتی همان تعابیر لیوتاری به عینی ترین شکل ممکن متجسد می شوند. حتی زلزله هایی وجود دارد ، مصایبی وجود دارد که تنها و تنها در این فضاها رخ می دهند و بعد بیرون از آن هم دنبالش می گردیم. در واقع بیش از آنکه به وعده های ملهم با اغواگری این فضا امید ببندم ، به شدت از نابودی مفاهیم و تهی شدن مفاهیم از معنا توسط آن می ترسم. اینکه نویسنده ای نتواند اثرش را از طریق دیگری منتشر کند و اینجا بتواند به نظر عالیست اما آیا همزمان آن اثر به نوعی به مصرف نمی رسد؟ ذیل آن دعوای زرگری راه نمی افتد و همان فردیت سرکوب شده در بیرون فضا ، با خشونت نمی خواهد خود را به نمایش بگذارد؟ راستش واقعیات تلخ پیوند خورده با جهان مجازی چنان سهمگین است که امکانات آن ممکنست زیر خروار این واقعیت نابود شود. تا آنجا که از من بر می آید ، کنجکاوانه می خوانم. هر جا باشد. در یک سایت یا در یک روزنامه. اما یادم نمی رود که آنچه من با آن سر . کار دارم کتابخانه و کتابفروشیست.

و سخن پایانی ؟

اینکه خواندن و خواندن وخواندن و کار کردن و نوشتن. این آرزویم برای همه است . این همه امیدم است.



منبع: سایت ماهنامه شمیم شمال
http://shamimshomal.ir/2177/%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B2-%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D9%85-%D9%81%D8%B1%D9%88-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AF/

Address

مکان برگزاری جلسات انجمن : تنکابن، خ طالقانی، کوچه گرکانی، فرهنگسرای سبز/دوشنبه هر هفته/ساعت 17
Shahsavar

Opening Hours

Monday 17:00 - 19:00

Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when انجمن شعر و ادب تنکابن (Tonekabon Poetry Society) posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Contact The Business

Send a message to انجمن شعر و ادب تنکابن (Tonekabon Poetry Society):

Share

Category


Other Shahsavar media companies

Show All

You may also like